انقلاب شکوهمند 1688

جیمز استوارت، هفتمین جیمز که بر اسکاتلند حکومت کرد و دومین پادشاهی که بر انگلستان حکمرانی کرد، سرنوشت آخرین پادشاه استوارت بود که بر تاج و تخت بریتانیا نشست. شاید از قضا این سلطنت استوارت بود که برای اولین بار با مرگ الیزابت اول در مارس 1603 بر هر دو کشور حکومت کرد و جیمز ششم اسکاتلند نیز جیمز اول انگلستان شد. با این حال، حتی 100 سال بعد، این خانه افتخارآمیز سلطنتی به پایان رسید. اما واقعاً چه اتفاقی افتاد که در تمام آن قرنها چهره تاریخ این کشورهای بزرگ را تغییر داد؟
پیادهشدن جیمز پس از مرگ چارلز دوم در سال 1685 با شور و شوق زیادی در انگلستان و اسکاتلند مورد استقبال قرار گرفت. با این حال، تنها 3 سال بعد، داماد او جایگاه او را در تاریخ به دست گرفت. جیمز در ماههای پس از تاجگذاری به دلیل عوامل متعددی محبوبیتی نداشت: او از رویکرد خودسرانهتری برای حکومت حمایت میکرد، او به سرعت تلاش کرد تا قدرت سلطنت را افزایش دهد و حتی بدون پارلمان حکومت کند. جیمز در آن زمان توانست شورش را سرکوب کند و علیرغم تلاش دوک مونموث برای سرنگونی او که در نبرد سجمور در سال 1685 به پایان رسید، تاج و تخت را حفظ کرد.
3>پادشاه جیمز دوم
اما، مسلماً مسئله اصلی حاکمیت جیمز در انگلستان این بود که او یک کاتولیک بود و سرسختانه چنین بود. انگلستان و جیمز کاتولیکها را به مناصب قدرت تنها در سیاست و ارتش ارتقا ندادندموفق شد مردم را بیش از پیش بیگانه کند. در ژوئن 1688 بسیاری از اشراف از ظلم جیمز به ستوه آمده بودند و ویلیام اورنج را به انگلستان دعوت کردند. اگر چه، در آن زمان، انجام کاری که دقیقاً مشخص نبود. برخی میخواستند ویلیام کاملاً جایگزین جیمز شود، زیرا ویلیام یک پروتستان بود، برخی دیگر فکر میکردند که او میتواند به درست کردن کشتی کمک کند و جیمز را در مسیری آشتیجویانهتر هدایت کند. دیگران می خواستند ترس از تهاجم ویلیام اساساً جیمز را بترساند تا با مشارکت بیشتر حکومت کند. در واقع ترس گسترده ای از بازگشت به جنگ داخلی وجود داشت. هنوز درد و هرج و مرج جنگ داخلی وجود داشت، و بازگشت به آشفتگی خونینی که قبلاً یک پادشاه استوارت را بر تخت نشانده بود، صرفاً برای بیرون راندن دیگری مورد نظر نبود!
ویلیام از نارنجی نه تنها برای مداخله دعوت شد زیرا او یک شاهزاده پروتستان بود که می توانست به کشور کمک کند، بلکه به این دلیل که با دختر جیمز مری ازدواج کرده بود. این به ویلیام مشروعیت و همچنین ایده تداوم بخشید.
جیمز به طرز دردناکی از عدم محبوبیت فزاینده خود آگاه بود و تا 30 ژوئن 1688 سیاستهای حکومت خودسرانه و «پوپری» او برای ملت چنان ناخوشایند بود که نامهای ارسال شد. به هلند فرستاده شد تا ویلیام و ارتشش را به انگلستان بیاورد. ویلیام به موقع آماده سازی را آغاز کرد. در این مدت جیمز از خونریزی بینی وحشتناک رنج می برد و هزینه های زیادی را صرف می کردمدت زمانی که در نامههایی به دخترانش که هر کدام از بقیه مذمومتر بودند، از کمبود محبت کشور نسبت به او ابراز تاسف میکردند. در واقع، چندین ماه بود که ویلیام سرانجام به انگلستان رسید. او در 5 نوامبر بدون مخالفت در بریکسام، دوون فرود آمد. چند ماه دیگر می گذشت تا او و همسرش مری سرانجام در 11 آوریل 1689 به عنوان پادشاه و ملکه انگلستان مسح شدند.
هنوز وفاداری به جیمز و اینکه آیا کاتولیک یا پروتستان، بسیاری هنوز معتقد بودند که او توسط خدا بر تخت سلطنت نشسته است و به همین دلیل مدیون وفاداری است. حتی کسانی که ویلیام را دعوت کرده بودند، همیشه مطمئن نبودند که غصب پادشاه، اقدام درستی است. دو چیز این را تغییر داد: اولی پرواز جیمز از لندن بود. جیمز با اطلاع از اینکه ویلیام در راه است، از شهر گریخت و مهر سلطنتی را به رودخانه تیمز انداخت. این فوقالعاده نمادین بود، تمام مشاغل سلطنتی به مهر نیاز داشتند. برای اینکه جیمز آن را دور بیندازد، توسط برخی به عنوان نشانه کناره گیری او از قدرت گرفته شد.
دوم، نسب جیمز زیر سوال رفت. شایعاتی منتشر شد مبنی بر اینکه پسر جیمز نامشروع است، او اصلاً برای جیمز به دنیا نیامده است یا حتی تکان دهنده تر، حتی بچه مریس هم نیست. انواع نظریه های عجیب و غریب وجود داشت. معروف ترین آن این بود که نوزادی در یک تختخواب به داخل قصر قاچاق شده بود و این مداخله گر به عنوان وارث جیمز معرفی شد.
همچنین ببینید: راهنمای تاریخی ساسکسکسانی کهکه به دنبال جایگزینی جیمز با ویلیام بودند، هنوز از صحت اقدامات خود ناراحت بودند. سادهترین راه برای اطمینان دادن به مردم مبنی بر درست بودن مسیر عمل، متهم کردن خود جیمز است. اگر شاه کلاهبردار و دروغگو بود، هر حقی از تاج و تخت و کشور را از دست می داد. این اتهامات متعاقباً بی اعتبار شده اند و به نظر می رسد که وارثان جیمز دقیقاً همین بوده اند. اما این شایعه دلایل مورد نیاز را به کسانی داد که او را حذف میکردند، و سؤالات همیشه در مورد استوارتهای بعدی، معروف به تظاهرکننده قدیمی و سپس به ظاهر جوان، باقی میماند، که در نهایت منجر به شورشهای یعقوبی شد (اما این داستان دیگری است!). 1>
همچنین ببینید: سنت جورج - حامی قدیس انگلستان
بی شک تمایلی برای مشروعیت بخشیدن به دعوت یک پادشاه دیگر به لندن وجود داشت. این کار با استدلال علیه کاتولیک بودن جیمز و در درجه اول با مشروعیتزدایی از نوادگان جیمز انجام شد. اگر جیمز جانشینی را حرام کرده بود، پس شایسته حکومت نبود. همسر او پس از تحقیر مورد تحقیر قرار گرفته بود (از جمله اینکه صمیمی ترین جزئیات لباس زیرش در دوران بارداری و زایمان در شورای خصوصی مورد بحث قرار می گرفت) توسط کسانی که مصمم به تضعیف اصل و نسب او و در نتیجه صداقت او بودند. آنها موفق شدند. جیمز به فرانسه گریخت و ویلیام اورنج به ترتیب در فوریه 1689 و اسکاتلند در مه 1689 به عنوان پادشاه انگلستان به جای او نشستند.
انقلاب 1688 بوده است.خیلی چیزها نامیده می شود: با شکوه، بی خون، بی میل، تصادفی، محبوب ... لیست ادامه دارد. به راحتی می توان فهمید که چرا موارد فوق العاده زیادی با چنین رویدادی جدایی ناپذیر در تاریخ کشور وجود دارد. حذف استوارتها، بهویژه جیمز، در نتیجه تولد ژاکوبیتیسم بود، به این دلیل که لاتین (زبان کلیسای کاتولیک) جیمز Jacomus است، از این رو حامیان سرسخت او ژاکوبیت نامیده میشوند. تا به امروز کسانی در اسکاتلند باقی مانده اند که هنوز به ایده استوارت کینگز وفادار هستند و مدعی جوان، بانی پرنس چارلی، که در تبعید در فرانسه به «پادشاه بر روی آب» تبدیل شد، با ویسکی هر برنز ادامه می دهند. شب.
اعتبار انقلابی که سلطنت استوارت را سرنگون کرد، در نهایت به یک داستان مضحک تبدیل شد. یک بچه حرامزاده و یک تختخواب. شاید، با تأمل، یک عالیتر مناسبتر برای رویدادهای 1688-89 «انقلاب باورنکردنی» باشد.
توسط خانم تری استوارت، نویسنده مستقل.