امپراتوران روم یورک
رومیان، با اعتماد به نفس معمولی، این را بدیهی میدانستند که مردم ایتالیا، که در مرکز جهان به خوبی متعادل هستند، مورد برکت خدایان قرار گرفتهاند، و تمام نیروی رزمی بربرهای شمالی را با هوش تیز مخلوط میکنند. از جنوب.
اما از اوایل قرن دوم پس از میلاد به بعد، امپراتوران رومی کمتری از ایتالیا آمدند.
یکی از این مردان جدید، سپتیمیوس سوروس (امپراتور از 193 تا 211) در لپتیس مگنا در لیبی رومی. در قرن پس از سوروس، یک سرباز شغلی دیگر، این بار از بالکان، سزار شد: کنستانتیوس اول، یا کنستانتین کلروس (کنستانتیوس رنگ پریده) که او را میشناختند.
اگرچه آنها در قرنهای مختلف زندگی میکردند، نیاز بود برای دفاع از مرزهای امپراتوری، این دو مرد سرسخت را در گرگ و میش زندگی شغلی خود به لبه دنیای روم آورد: از آن سوی دریا تا بریتانیا، «بزرگترین جزایر زیر خورشید، که اقیانوس آن را احاطه کرده است» و سپس شمال به پایگاه نظامی در یورک (رومی ابوراکوم ) جایی که سن، بیماری، و شاید آب و هوای بسیار مرطوب، سرانجام با آنها مواجه شد.
ساختن دیوار هادریان
در شمال دیوار بزرگی قرار داشت که توسط امپراتور هادریان در سال 122 دستور داده شد تا محدودیت های امپراتوری را مشخص کند و عملاً جزیره را در باریک ترین قسمت آن خفه کند. تا آنجا که به امپراتوری مربوط می شد، هدف آن «جدا کردن رومیان از بربرها» بوددر شمال کوهستانی زندگی میکردند، به طوری که امپراتوران متوالی میتوانستند «بخش بهتر» جزیره را ایمن نگه دارند – اگرچه عقاید معاصر به طرز ناخوشایندی حتی این را بهعنوان «فایدهای برای آنها» رد میکردند.
بریتانیا به وضوح تصویری داشت. مسئله. اما برای فرماندهان امپراتوری که در تعجب بودند که چگونه نیروهای جدید را خون دهند، این یکی از مراکز آموزشی قابل اعتمادتر آنها بود.
همچنین ببینید: لیورپولنتیجه این بود که استان میزبان یک پادگان نامتناسب بزرگ بود که همیشه خطراتی را به همراه داشت زیرا فرماندار محلی می توانست از این نیرو برای استفاده از شرایط گیج کننده در جاهای دیگر امپراتوری استفاده کند.
این دقیقاً همان چیزی بود که در اواخر قرن دوم اتفاق افتاد، زمانی که دسیموس کلودیوس آلبینوس خود را امپراتور اعلام کرد و با لژیون های بریتانیایی خود از کانال مانش گذشت - که در سال 2018 از کار برکنار شد. توهین آمیزترین اصطلاحات به عنوان "پرورش جزیره" توسط یک کارمند دولتی رومی - فقط در جنوب گال توسط لژیون های تحت فرمان یک امپراتور رقیب، Septimius Severus.
Septimius Severus
در سال 208، این استاد بلامنازع دنیای روم، دو پسر خروس جنگی و ارابهسواری خود را با خود به بریتانیا آورد، به این امید که تجربهای در استانی که از لحاظ لذتی بدنام کم بود، آنها را سرسخت می کرد.
پسر کوچکتر، گتا، به عنوان مسئولیت اسمی اداره امپراتوری باقی ماند، در حالی که برادر بزرگتر، کاراکالا، امپراتور را از طریق رودخانه ها و رودخانه ها همراهی کرد.کارهای خاکی که مرز امپراتوری روم را در این منطقه مشخص کرد.» این نمایش قدرت مسلحانه ای بود که برای تحت تأثیر قرار دادن بومیان طراحی شده بود، اما قبایل کالدونین و مائاته به سادگی از بین رفتند و رومیان را رها کردند که در مه و آب اشتباه کنند. خواستههای فیزیکی کمپین برای سوروس سالخورده و نقرس بسیار زیاد بود و او پس از هجده سال سلطنت در چهارم فوریه 211 به جنوب دیوار بازگشت تا در یورک بمیرد. مقر امپراتوری زیر نظر وزیر یورک امروز قرار داشت. جسد او در آنجا سوزانده شد و خاکستر به رم بازگشت.
در سال 305، امپراتور دیگری به یورک آمد که آخرین سفر او نیز بود. برای کنستانتیوس کلروس - امپراتور نیمه غربی یک امپراتوری که آنقدر بزرگ شده بود که اکنون به دو حاکم نیاز داشت - این در واقع دومین سفر او به بریتانیا بود.
Constantius Chlorus
اولین مورد نه سال قبل از آن بود، زمانی که کنستانتیوس امپراتور دیگری را در جهان روم انتخاب کرد. این کاروسیوس، خلبان رودخانه ای از کشورهای پایین بود که از طریق درجات ناوگان مانش بالا رفت تا خود را به عنوان حاکم امپراتوری مستقل بریتانیا معرفی کند.
نیروهای امپراتوری رسمی ابتدا نیروی دریایی کاروسیوس را به تصرف خود درآوردند. پایگاه در بولون، در سمت گولش کانال، که اعتبار او را به اندازه کافی تضعیف کرد تا ترور او را در سال 293 آغاز کرد. اما این تنها راه را برای وزیر دارایی او باز کردآلکتوس، تا به جای مرد مرده قدم بگذارد.
همچنین ببینید: جدول زمانی جنگ کریمهسه سال دیگر طول کشید تا کنستانتیوس تهاجم متقابل خود را برای حذف آلکتوس آغاز کرد. هوای نامساعد خروج او را به تأخیر انداخت و به معاونش اسکلپیودوتوس اجازه داد ابتدا در ساحل جنوبی فرود آید و آلکتوس را شکست دهد تا جایی که سرانجام سزار نبرد تمام شد.
دیر رسیدن یا نرسیدن، کنستانتیوس کلروس مطمئن شد که او موفق شد افتخار بهبودی بریتانیا و اعطای مدال طلایی به کهنه سربازان، که سزار در آن نقش برجسته ای داشت. پیام برای هر بریتانیایی که پا به پای خود می کشید روشن بود: معاشقه آنها با جدایی طلبی به پایان رسیده بود، با کنستانتیوس به عنوان یک آزادیبخش که "نور ابدی روم" را به آنها بازگرداند.
دومین سفر او به بریتانیا، که به یکباره رسید. یک دهه بعد، تقریباً یک قرن قبل به تکرار کمپین سوروس تبدیل شد. بار دیگر، تهدید امنیتی از جانب قبایل شمال دیوار بود، و آنها باز هم ثابت کردند که با لژیون های رومی به رهبری امپراتور و پسرش همخوانی ندارند.
اما درست مانند سوروس قبل از او، پیروزی امپراتور کوتاه بود- زندگی کرد و او نیز به جنوب بازگشت تا در 25 ژوئیه 306 در یورک بمیرد.
یک بار دیگر، لژیون ها در یورک اولین کسانی بودند که پسر امپراتور مرده را به عنوان جانشین او تحسین کردند. اسپیندکترهای امپراتوری به بریتانیا دستور دادند که اکنون خود را «خوشبختتر از همه سرزمینهای دیگر» بداند، زیرا اولین کسی بود که به استاد جدید خود - کنستانتین کبیر سلام کرد.قرار است اولین امپراتور مسیحی جهان روم شود.
تورهای یورک تاریخی
برای اطلاعات بیشتر در مورد تورهای تورهای یورک تاریخی، لطفاً این پیوند را دنبال کنید.
ماری هیلدر یک نویسنده مستقل است.