چگونه Ravenmaster باشیم
"اگر زاغ ها برج را ترک کنند، پادشاهی بریتانیا سقوط خواهد کرد..."
یک افسانه شوم، و افسانه ای که نیاز به یک مراقب تمام وقت برای پرندگان دارد - در این مورد لقب بزرگ Ravenmaster در برج لندن.
امروزه کریس اسکایف با افتخار این شغل را دارد. فرود آمدن کار آسانی نیست – مانند کریس، شما باید یک سرباز یئومان باشید، موقعیتی که به حداقل 22 سال در ارتش، سابقه نمونه و درجه افسری یا بالاتر نیاز دارد.
همچنین ببینید: اردیبهشت تاریخی
اما خود پرندگان رأی تعیین کننده را دادند. زمانی که Ravenmaster قبلی، Derrick Coyle، دید که کریس مجذوب کلاغها شده است، تصمیم گرفت با قرار دادن کریس در قفسها، شیمی آنها را آزمایش کند. آن داوران باهوش ترین کریس را مناسب می دانستند. او پنج سال زیر نظر دریک تحصیل کرد و قبل از این که این شغل را به دست گرفت.
کریس اکنون از هفت کلاغ در برج مراقبت می کند (شش با فرمان سلطنتی و یک کلاغ اضافی): هریس (مرد)، مرلینا (مونث)، مونین (مونث)، راکی (مذکر)، گریپ (مذکر)، جوبیلی (مذکر)، و خواهران ارین و هوجین. اکثر آنها کاملاً جوان هستند - مونین با 21 سال سن، مسن ترین آنهاست. کلاغ ها از پرورش دهندگان سامرست می آیند، اما دو تا از آنها وحشی هستند - مرلینا، از ولز جنوبی، و مونین، از نورث اویست در اسکاتلند.
کریس سعی می کند همه آنها را تا حد امکان وحشی نگه دارد، و به آنها کنترل آزاد می دهد. زمین. اخیراً قفسهای فضای باز جدیدی ساخته شدهانداصرار کریس.
سخت ترین قسمت کار ساعت کاری است. روال روزانه کریس از اولین نور شروع می شود، زمانی که کلاغ ها را رها می کند، قفس آنها را تمیز می کند و غذای آنها را آماده می کند - جیره ای از حدود 500 گرم گوشت در روز، عمدتاً مرغ و موش، علاوه بر هر چیزی که گردشگران را نادیده می گیرند. آنها در طول روز وحشی هستند، اگرچه او آنها را زیر نظر دارد و هنگام شب آنها را در رختخواب می گذارد.
کریس تمام وظایف عادی یک نگهبان یئومان را انجام می دهد، با مسئولیت اضافی مراقبت از کلاغ ها. . یک تیم سه نفره به او کمک میکنند و روزهای مرخصی او را زمانی که در برج نیست پوشش میدهند.
همچنین ببینید: بچه های سبز Woolpitکریس اصرار دارد بهترین بخش کار، خود کلاغها هستند. او از مراقبت از آنها و پیوند با آنها لذت می برد و دائماً مجذوب دامنه زندگی درونی آنها می شود. کلاغ ها حیواناتی بسیار باهوش هستند که درک پیچیده ای از گذشته، حال و آینده دارند. در واقع، دانشجویان دانشگاه برای مطالعه رفتار کلاغ و توانایی شناختی که تصور میشود شبیه شامپانزهها یا دلفینها است، از برج بازدید میکنند. کریس دوست دارد بگوید اگر مغز انسان ها به اندازه کلاغ ها بود، سر ما دو برابر بزرگتر بود. البته، تمام این هوش باعث می شود که آنها بسیار کنجکاو شوند - و گاهی اوقات شیطون، کیف هایی را از گردشگران می دزدند و سکه ها را در اطراف محوطه پنهان می کنند.
کریس با همه افراد رابطه بسیار خوبی دارد.کلاغها، اما همه آنها رابطه خوبی با او ندارند، که با زخمهای مختلف بالا و پایین بازوهای او ثابت میشود.
کلاغها گاهی سعی میکنند فرار کنند. پرندگان می توانند پرواز کنند - کریس بال های آنها را نمی بندد (او از این تعبیر متنفر است)، او فقط کمی بال های پرواز آنها را متعادل می کند. اغلب آنها قبل از آمدن به رختخواب در اطراف برج سفید یا بر فراز تیمز پرواز می کنند. یک بار مونین را هفت روز از دست داد. او از مردی در گرینویچ تماس گرفت و در این فکر بود که آیا برج یک کلاغ را از دست داده است. کریس با او صحبت کرد تا او را بگیرد - یک تکه مرغ، یک پتو، و چند دستکش - و سپس آمد و او را گرفت.
اگرچه کریس به افسانه کلاغهای برج اعتقادی ندارد، اما میتواند تأیید کند. به قدرت آنها برای مجذوب کردن. او با هزاران بازدیدکننده ملاقات میکند که کلاغها را موجوداتی نمادین یا روحانی میدانند، یا به سادگی حیوانات زیبایی هستند که میخواهند نقاشی یا ترسیم کنند. کریس تجربیات خود را با کلاغها در رسانههای اجتماعی به اشتراک میگذارد و تقریباً هر روز عکسها و ویدیوها را قرار میدهد.
این افسانه از کجا میآید؟ زمانی تصور می شد که این یک پرواز فانتزی ویکتوریایی است. افسانه میگوید در زمان چارلز دوم، کلاغهای وحشی هنوز در لندن زندگی میکردند و بسیاری از آنها در برج ساکن شده بودند. چارلز این خرافات را باور داشت که کلاغ ها نمادی از خوشبختی هستند (شاید به دلیل ارتباط آنها با شاه آرتور). زمانی که ستاره شناس سلطنتی او، جان فلمستید، از آن شکایت کردتردد مداوم کلاغ ها رصد آسمان شب را دشوار می کرد، چارلز تصمیم گرفت رصدخانه را (به گرینویچ) منتقل کند و کلاغ ها را در برج نگه دارد.
با این حال، افسانه در واقع در طول جنگ جهانی دوم، احتمالاً به عنوان پاسخی به وحشتهای حمله رعد اسا، پدید آمد. اولین اشاره ثبت شده به این افسانه مربوط به این دوره است و اولین Ravenmaster در دهه 1950 نصب شد. (کریس تنها ششمین نفری است که این عنوان را به خود اختصاص داده است.)
به نظر می رسد که چنین باور قدرتمندی در تاریک ترین ساعت بریتانیا جا افتاده باشد. با تشدید بمباران آلمان و ترس واقعی از تهاجم، مردم هر جا که می توانستند به دنبال امید بودند. و تا زمانی که کلاغها در برج زندگی میکردند، بریتانیا هرگز نمیتوانست سقوط کند.
که کار Ravenmaster را حیاتیتر میکند. رمان تخیلی تاریخی تئوبالد، این بالهای تاریک، افسانه زاغها را در طول حمله رعد اسا بررسی میکند. با همکاری کاخهای سلطنتی تاریخی، جان همچنین برنامههای آموزشی خلاقانه و نوشتن را در محل برج اجرا میکند، از جمله یک هفته رویداد برای خانوادهها در فوریه 2018. برای اطلاعات بیشتر، لطفاً از اینجا دیدن کنید.