رای به زنان
صد سال پیش، در 10 ژانویه 1918، مجلس اعیان برای زنان بالای سی سال برای داشتن حق رأی موافقت کرد. تصمیم سیاسی تاریخی تحت قانون نمایندگی مردم به تصویب رسید. با این حال، تا سال 1928، یک دهه بعد، قانون دیگری تصویب شد که به زنان بالای بیست و یک سال اجازه رای دادن مطابق با حقوق رای دادن مردان را می داد.
مساله وضعیت «حقیر» زنان در طول قرن ها در تاریخ بریتانیا جامعه را آزار داده است. در واقع، در سال 1832 قانون اصلاحات بزرگ به تصویب رسید، یک تصدیق رسمی که زنان بخشی از رای دهندگان را تشکیل نمیدهند و بنابراین از این قانون حذف میشوند!
با این حال وقایع و تغییرات اجتماعی که پس از این قانون به وجود آمد این قانون را به چالش کشید و در نهایت منحل کرد، اما بدون سختی، مبارزه و خصومت فراوان برای کسانی که احساس کردند هدفی که ارزش مبارزه برای آن را دارد.
در اوایل دوران ویکتوریا، نقش یک زن تنها بر تربیت فرزند و مراقبت از خانه متمرکز شده بود: این ایده که زنان موجودات سیاسی هستند و حق داشتن عقیده دارند چه برسد به رأی دادن، شنیده نشده بود. از. با این حال، تأثیر انقلاب صنعتی در بریتانیا نه تنها منجر به تغییرات اقتصادی و فناوری عظیم در محیط کار شد، بلکه نقشی جدید و نوظهور برای زنان برای ورود به عرصه زندگی عمومی ایجاد کرد.
در اوایل قرن 19 نوعکاری که یک زن میتوانست بیابد به طور کلی شامل خدمات خانگی مانند آشپز یا خدمتکار میشد، اما اکنون دیگران در صنعت شغل پیدا میکردند، عمدتاً در کارخانهها، اغلب در صنعت نساجی کار میکردند. کارخانه معروف کرامفورد در دربی شایر محصول انقلاب صنعتی بود و بقای این صنعت به شدت به زنان بستگی داشت. ساعتهای طولانی در نقشهای پرمشغله کار میکردند، تحت نظارت مرد و گاهی اوقات در محیطهای خطرناک کار میکردند، آنها همچنین اولین طعم استقلال خود را دور از خانه خانواده به دست میآوردند. با این استقلال جدید، تعامل اجتماعی گستردهتری به وجود آمد، با زنان آزاد برای ملاقات و گفتگو درباره موضوعات بزرگتری مانند سیاست و بیعدالتیهای اجتماعی سوزان روز. آگاهی زنان با این فرصتهای جدید بیدار شد و با گذشت زمان، سازمانهای کوچک و بزرگ برای حمایت از مسائل و حقوق زنان ایجاد شدند.
در سال 1867، پیشنهادی برای دادن رأی به زنان بر اساس حقوق برابر مردان در پارلمان رد شد. در سال های بعد، کمپین ها و گروه های حق رای زنان در سراسر جزایر بریتانیا شتاب بیشتری گرفت. در سال 1872، انجمن ملی برای حق رأی زنان، اولین جنبش ملی که صرفاً حقوق زنان را در نظر داشت، ایجاد شد.
گروه های دیگری نیز به دنبال آن، به طوری که تا سال 1897 اتحادیه ملی انجمن های حق رأی زنان، اغلبخلاصه شده به NUWSS، با حمایت 20 انجمن ملی تشکیل شده بود. رئیس انجمن، ملیسنت فاوست فمینیست برجسته بود که به طور خستگی ناپذیر روی کمپین های متعدد برای حقوق برابر کار کرد. فاوست به عنوان یک حق رای، به تظاهرات و تاکتیکهای مسالمتآمیزتر تمایل داشت، در حالی که رایخوانها خواهان اقدامی ستیزهجویانه بودند که توجه را به وضعیت اسفناک آنها جلب کند. در NUWSS، اصطکاک بین گروههای مختلف شروع به نمایان کرد و تا سال 1903 اتحادیه اجتماعی و سیاسی زنان (WSPU) با تمایل به ایجاد سبکهای مبارزاتی فعالتر تظاهرات از گروه اصلی جدا شد.
همچنین ببینید: راهنمای تاریخی دووناملین پانکهورست در حالی که تلاش می کرد در ماه مه 1914 طوماری را به پادشاه جورج پنجم ارائه کند، در خارج از کاخ باکینگهام دستگیر می شود.
املین پانکهورست و دخترانش کریستابل و سیلویا رهبران گروه تازه تاسیس بودند. برخلاف NUWSS، آنها به عنوان رهبر انتخاب نشده بودند و فقط زنان مجاز به عضویت در این سازمان بودند. هدف اصلی آنها مبارزه برای حقوق رای زنان بود و آنها آماده بودند تا از هر تاکتیک ضروری از جمله نافرمانی مدنی، خرابکاری، حمله و اعتصاب غذا استفاده کنند.
به عنوان راهی برای مقابله با معضل اعتصاب غذا در زندان، قانون معروف "موش و گربه" منجر به آزادی موقت زنان زندانی شد تا از مرگ آنها از گرسنگی در زندان جلوگیری شود و سپس دوباره دستگیر شوند. بعد. اینبرجستهترین نمایش تعهد به آرمان مربوط به امیلی وایلدینگ دیویسون بود که در تلاش برای چسباندن نشان WSPU به اسب پادشاه در دربی کشته شد، اقدامی که به رسمیت شناختن و آگاهی ملی برای این هدف به ارمغان آورد.
اگرچه برجسته بود. بهخاطر آنها، اقدامات حقهای حق رأی اغلب به دلیل بیاحتیاطی و مخرب بودن آنها مورد انتقاد قرار میگرفت، بهویژه زمانی که WSPU در سال 1913 خانه دیوید لوید جورج را به آتش کشید. این عمل خرابکارانه به دیگران اجازه داد تا استدلال کنند که زنان قادر به داشتن چنین مسئولیتهایی نیستند و غیرقابل کنترل هستند. علاوه بر این، دیوید لوید جورج همیشه از آرمان آنها حمایت می کرد و بنابراین این اقدام برای پیامی که آنها امیدوار بودند منتقل کنند، نتیجه معکوس به نظر می رسید.
پوستر «یک میهن پرست» که نشان دهنده زندانی حق رای که به زور تغذیه می شد، 1910
دیگران در آن زمان مانند جورج لنزبری، نماینده حزب کارگر، که در سال 1912 در حمایت از حق حقوق زنان از کرسی خود استعفا داد، دلسوزتر بودند. در همین حال، آسکوئیث، نخست وزیر از سال 1908 تا 1916، در مخالفت خود با حق رای زنان ثابت قدم بود و تا زمانی که دیوید لوید جورج در سال 1916 به عنوان نخست وزیر جایگزین او شد، شانس واقعی تغییر ممکن بود.
آغاز جنگ جهانی اول در بریتانیا، حرکت مبارزان را تغییر داد. واقعیت های وحشتناک جنگ به این معنی بود که زندانیان حق رأی آزاد شدند و حق رأی آزاد شدنداز آنها خواسته شد تا در تلاش جنگ مشارکت کنند. در همین حال، NUWSS به کار بر روی نمایندگی زنان و حمایت از برابری جنسیتی ادامه داد، در حالی که رویکردی به مراتب کمتر بی ثبات را در پیش گرفت.
جنگ جهانی اول بسیاری از زنان را وادار کرد تا جای خالی مردانی را که برای جنگیدن در جنگ باقی مانده بودند، بپذیرند. زنان نه تنها در صنایعی مانند نساجی که قبلاً در آن تجربه داشتند، شغل پیدا کردند، بلکه در کارخانههای مهماتسازی نیز کار میکردند.
همچنین ببینید: دورهمی
در سال 1918 به زنان بالای سی سال حق رأی داده شد، در حالی که قانون اصلی مردان بیست و یک ساله و بالاتر را از حق رأی برخوردار می کرد. برای اولین بار، زنان در حال حاضر به عنوان قادر به حفظ موقعیت در محل های کار قبلا تحت سلطه مردان در نظر گرفته شدند. این یک پیشرفت غیرقابل انکار برای زنان و همه افرادی بود که به شدت برای برابری مبارزه کردند. این اولین قدم در مسیر درست بود اما هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن وجود داشت.
بسیاری از زنانی که در طول جنگ عملکرد بسیار خوبی داشتند، اکنون انتظار میرفت که اکنون که مردان از جنگ برگشتهاند، شغل خود را ترک کرده و به خانه بازگردند. نگرش های اجتماعی هنوز در حال تکامل بود. تا سال 1928 قانون دیگری تصویب شد که سن رای دادن زنان را به بیست و یک سالگی کاهش داد.با حق رای مرد
100 سال بعد، حقوق زنان همچنان موضوعی است که ارزش مبارزه برای آن را دارد.
جسیکا برین یک نویسنده مستقل و متخصص در تاریخ است. مستقر در کنت و عاشق همه چیزهای تاریخی است.