زنان هیستریک ویکتوریایی
زنان دیوانه برای قرن ها موضوع کنجکاوی علمی بوده اند. اما مشروعیت تشخیصهایی که بهویژه زنان ویکتوریایی از مشهورترین ذهنهای روانپزشکی آن زمان دریافت میکردند، قطعاً با معیارهای امروزی مورد تردید است. آیا زنان دیوانه واقعاً دیوانه بودند؟ یا آنها صرفاً افراد نامطلوب جامعه بودند که در آن زندانی شدن گزینه مناسبی بود؟ بیا یک نگاهی بیندازیم.
این ایده که زنان جنس ضعیفتر هستند یک هنجار اجتماعی بود که برای قرنها در فرهنگ بریتانیا القا شده بود و به سختی منحصر به دوره ویکتوریا بود. با این حال، ارزشهای ویکتوریایی که زن کامل را تشخیص میداد، بهویژه شدید بود و ویژگیهای تشویقکنندهای مانند حقارت فکری، انفعال و از خودگذشتگی بود. بعلاوه، نقش اصلی زن فقط بچه دار شدن و انجام کارهای خانه بود، بنابراین هرکسی که از این ایده آل منحرف می شد، اغلب دیوانه تلقی می شد، زیرا در نگاه جامعه، این تنها توضیح ممکن بود و راه حل مناسبی ارائه می داد.
برچسب جنون بر زنان اغلب بهعنوان یک اقدام کنترلی استفاده میشد که به حذف افرادی که برای «صلاح جامعه» ناسازگار بودند، کمک میکرد. بنابراین جای تعجب نیست که بررسیها در آن زمان نشان میدهد که اغلب تعداد نامتناسبی از بیماران زن در پناهگاهها وجود داشته است. البته برخی از زنان حتی با استانداردهای امروزی هنوز هم به عنوان بیمار روانی قابل تشخیص بودند، اما تشخیص آنها احتمالاًنادرست یک مثال کلاسیک این است که اغلب اوقات صرع در زنان با هیستری اشتباه گرفته می شود.
همچنین ببینید: روز ترافالگارزنان تحت هیستری، حدود 1876-1880
علل اغلب به پدیده هایی مانند وسواس مذهبی، بیماری جسمی، رویدادهای غم انگیز، زایمان یا زناشویی نسبت داده می شد. بی احتیاطی در برخی موارد، جرأت زنی برای درخواست طلاق، دلیلی بود که او را مجنون و مستحق حبس دانست. از دیگر دلایل پذیرش در دیوانگاه میتوان به تنبلی، مطالعه دقیق فکری و قرار گرفتن در معاشرت بد اشاره کرد.
اما این زنان برای چه بستری شدند؟ خب، چندین بیماری بومی آن دوره وجود داشت، مانند مالیخولیا، فلج و شیدایی عمومی که به هر دو جنس نسبت داده می شد، اما مهم ترین آن که فقط مربوط به زنان بود، هیستری بود.
هیستری شناخته شده ترین و شایع ترین بیماری روانی ثبت شده زنان در دوره ویکتوریا بود. به تصویر کلاسیک زنی فکر کنید که «شیر میکند» و به نمکهای بویدهندهاش میرسد. علائم بسیار گسترده بود و شامل غش، عصبی بودن، بی خوابی و تشنج بود، اما مهمترین آنها تمایل به ایجاد دردسر بود. این بیماری مطمئناً منحصر به دوران ویکتوریا نبود، زیرا جالینوس، پدر پزشکی خود، آن را به عنوان غالب در "زنان بیش از حد پرشور" توصیف کرد.
گزارشهای هیستری بسیار رایج شد زیرا این یک بیماری بود. تشخیص اغلب به طور پیش فرض داده می شود -زمانی که پزشکان نتوانستند توضیح دیگری ارائه دهند. در واقع، در سال 1859، یک پزشک ادعا کرد که بیش از یک چهارم زنان از هیستری رنج می برند.
مجموعه ای از نقاشی های یک زن مبتلا به "هیستری" در حال تجربه کاتالپسی از کتابی در سال 1893
سوگیری جنسیتی این بیماری به این واقعیت مربوط می شود که پزشکان معتقد بودند که این امر به طور ذاتی با عدم رضایت جنسی و رحم زن در ارتباط است، به این معنی که مردان نمی توانند از آن رنج ببرند.
مقدار قابل توجهی از هیستری در زنان داستانی به اندازه زنان واقعی وجود داشت. تصاویر به صورت بصری در تعدادی از نقاشی ها، از جمله چندین تفسیر از افلیای شکسپیر - شخصیت معروفی که به دلیل جنون و خودکشی اش شناخته شده است - همراه با شخصیت های رمان های آن دوره، از جمله برتا روچستر از جین ایر و زن سفیدپوش اثر ویلکی کالینز ظاهر شد. چندتا را نام بردن. حضور واقعی و خیالی جنون زنانه ذهن جامعه را آزار می دهد و متفکران بزرگ آن زمان و طبقات پایین را متقاعد می کند که این علل جنون در واقع مشروع هستند. همچنین یک ماهیت جنسی ذاتی را به این بیماری اضافه کرد و این زنان را در یک نور عجیب عاشقانه و در عین حال آسیب پذیر نشان داد.
ژان مارتین شارکو در حال نشان دادن هیستری
درمان هیستری در داخل دیوارهای آسایشگاه ها متفاوت بود، اما برخی از رایج ترین توصیه های اولیه در آن دوره بیشتر بود.آمیزش مکرر برای زنان متاهل، همراه با ماساژ و لرزش، به ویژه در اطراف لگن. ماشینهای ماساژ ساعتی تا سال ۱۸۷۰ که اولین ویبراتور الکترومکانیکی برای اولین بار مورد استفاده قرار گرفت، اغلب مورد استفاده قرار میگرفت. بیشتر این درمان ها بر این ایده بود که رحم مسئول است، با این حال درمان زمانی شروع شد که روانشناسانی مانند فروید و شارکو شروع به نسبت دادن این بیماری به مغز کردند و هیپنوتیزم را به عنوان یک درمان بالقوه آغاز کردند.
ایدههای دیگر برای درمان شامل استراحت در رختخواب، غذای ملایم و اجتناب از فعالیتهایی بود که ممکن است مغز را بیش از حد تحریک کند، مانند خواندن. با این حال، به دلیل این واقعیت که این تشخیص زمانی که پزشک واقعاً علت را نمیدانست، به طور گستردهای مورد استفاده قرار میگرفت، درمان گسترده بود، بنابراین بسیاری از آن عمومیت یافتند.
همچنین ببینید: نبرد پکنامروزه هیستری دیگر به عنوان یک بیماری روانی شناخته نمی شود، عمدتاً به این دلیل که اکنون علائم را به شرایط دیگری مانند اسکیزوفرنی، اضطراب و اختلال شخصیت مرزی نسبت می دهیم. درک بیشتر بیماری روانی به عنوان یک کل در طول قرن بیستم و پس از آن به جامعه این امکان را داد که به آرامی ایده زن هیستریک را کنار بگذارد. پس از سال 1930، ذکر این بیماری در ادبیات پزشکی شروع به کاهش کرد و اکنون این اصطلاح فقط برای توصیف از دست دادن موقت کنترل بر احساسات استفاده می شود.
کیرا بویل یک نویسنده مستقل استBA (Hons) تاریخ و کارشناسی ارشد نویسندگی خلاق. او در زمینه زنان و تاریخ اجتماعی تخصص دارد. می توانید کارهای بیشتری از او را در //kieraeveboyle.wixsite.com/kierawrites پیدا کنید