ناپدید شدن مرموز فانوس داران آیلین مور.

 ناپدید شدن مرموز فانوس داران آیلین مور.

Paul King

در 26 دسامبر 1900، یک کشتی کوچک در حال حرکت به سمت جزایر فلانان در دورافتاده هبریدهای بیرونی بود. مقصد آن فانوس دریایی در Eilean Mor بود، جزیره ای دورافتاده که (به غیر از فانوس داران آن) کاملاً خالی از سکنه بود.

اگرچه این جزیره خالی از سکنه بود، اما همیشه توجه مردم را برانگیخته است. این بنا به افتخار سنت فلانن، اسقف ایرلندی قرن ششم که بعداً یک قدیس شد، نامگذاری شده است. او یک کلیسای کوچک در جزیره ساخت و برای قرن‌ها چوپان‌ها گوسفندان را برای چرا به جزیره می‌آوردند اما هرگز شب را نمی‌ماندند، زیرا از ارواحی که تصور می‌شود در آن نقطه دورافتاده تسخیر می‌شوند می‌ترسیدند.

کاپیتان جیمز هاروی در آنجا بود. مسئول کشتی که جاسپف مور، جانشین نگهبان غریق را نیز حمل می کرد. هنگامی که کشتی به سکوی فرود رسید، کاپیتان هاروی از اینکه کسی منتظر رسیدن آنها نبود، شگفت زده شد. او بوق خود را به صدا درآورد و یک شراره هشدار دهنده برای جلب توجه فرستاد.

هیچ پاسخی دریافت نشد.

جوزف مور سپس پارویی به ساحل زد و از پله های شیب دار که به فانوس دریایی منتهی می شد بالا رفت. . طبق گزارشات خود مور، فانوس بان جایگزین در پیاده روی طولانی خود تا بالای صخره احساس غم انگیزی داشت.

همچنین ببینید: روز وی جی

جزیره آیلین مور، با فانوس دریایی در پس زمینه. اسناد: Marc Calhoun تحت Creative Commons Attribution-Share Alike 2.0 Genericمجوز.

یک بار در فانوس دریایی، مور متوجه شد که چیزی بلافاصله اشتباه است. قفل در فانوس دریایی باز بود و در راهروی ورودی دو تا از سه کت روغنی گم شده بود. مور به سمت آشپزخانه ادامه داد، جایی که غذای نیمه خورده و یک صندلی واژگون پیدا کرد، تقریباً انگار کسی با عجله از روی صندلی خود پریده است. برای افزودن به این صحنه عجیب، ساعت آشپزخانه نیز متوقف شده بود.

مور به جستجوی بقیه فانوس دریایی ادامه داد اما هیچ نشانی از نگهبانان فانوس دریایی پیدا نکرد. او به سمت کشتی برگشت تا به کاپیتان هاروی اطلاع دهد که متعاقباً دستور جستجوی جزایر را برای یافتن مردان گمشده داد. هیچ کس پیدا نشد.

هاروی به سرعت تلگرامی را به سرزمین اصلی بازگرداند که به نوبه خود به دفتر مرکزی هیئت مدیره فانوس دریایی شمالی در ادینبورگ ارسال شد. در تلگراف آمده بود:

یک تصادف وحشتناک در فلاننز رخ داده است. سه نگهبان، دوکات، مارشال و گاه به گاه از جزیره ناپدید شده اند. امروز بعدازظهر با ورود ما به آنجا، هیچ نشانه ای از زندگی در جزیره دیده نشد.

یک راکت شلیک کرد، اما چون هیچ پاسخی دریافت نشد، توانست مور را فرود بیاورد، که به سمت بالا رفت. ایستگاه اما هیچ نگهبانی در آنجا پیدا نکرد. ساعت ها متوقف شده بود و علائم دیگر حاکی از آن بود که حادثه باید حدود یک هفته پیش رخ داده باشد. بیچاره ها باید بر فراز صخره ها پرتاب شوند یا در تلاش برای ایمن کردن جرثقیل یا غرق شوند.چیزی شبیه به آن.

شب از راه می رسید، ما نمی توانستیم منتظر بمانیم تا درباره سرنوشت آنها چیزی بسازیم.

من مور، مک‌دونالد، بوی مستر و دو دریانورد را در جزیره رها کرده‌ام تا نور را تا زمانی که ترتیبات دیگری انجام دهید روشن نگه دارند. تا زمانی که از شما خبر ندهم به اوبان باز نمی گردم. من این سیم را برای Muirhead تکرار کرده ام در صورتی که شما در خانه نیستید. من امشب در دفتر تلگراف می مانم تا زمانی که تلگراف بسته شود. سوپرناتنت که هم هر سه مرد را استخدام کرده و هم شخصاً می‌شناخت، به جزیره رفت تا درباره ناپدید شدن‌ها تحقیق کند.

تحقیق او از فانوس دریایی چیزی بیش از آنچه مور قبلاً گزارش کرده بود، پیدا نکرد. یعنی، به جز سیاهه های مربوط به فانوس دریایی...

Muirhead بلافاصله متوجه شد که چند روز گذشته ورودی ها غیرعادی بوده اند. در 12 دسامبر، توماس مارشال، دستیار دوم، در مورد بادهای شدیدی نوشت که مانند آن در بیست سال گذشته هرگز ندیده بودم. او همچنین متوجه شد که جیمز دوکات، نگهبان اصلی، "بسیار ساکت" بوده و دستیار سوم، ویلیام مک آرتور، گریه کرده است. مارینر، و در سرزمین اصلی اسکاتلند به عنوان یک جنگجوی سرسخت شناخته می شد. چرا باید در مورد طوفان گریه کند؟طوفان همچنان ادامه داشت و هر سه مرد در حال دعا بودند. اما چرا سه فانوس‌بان باتجربه، که در یک فانوس دریایی کاملاً جدید در ارتفاع 150 فوتی از سطح دریا قرار داشتند، برای توقف طوفان دعا می‌کردند؟ آنها باید کاملاً ایمن می‌بودند.

همچنین ببینید: اسقف اعظم کانتربری

حتی عجیب‌تر این است که هیچ طوفانی در منطقه در روزهای 12، 13 و 14 دسامبر گزارش نشده بود. در واقع، آب و هوا آرام بود و طوفان هایی که قرار بود جزیره را درگیر کنند تا 17 دسامبر رخ ندادند.

ورود نهایی ورود به سیستم در 15 دسامبر انجام شد. به سادگی نوشته شده بود "طوفان به پایان رسید، دریا آرام. خداوند بر همه چیز است. منظور از «خدا بر همه چیز است» چه بود؟

پس از خواندن سیاههها، توجه مویرهد به کت روغنی باقیمانده که در راهروی ورودی رها شده بود معطوف شد. چرا در زمستان سرد سرد، یکی از فانوس داران بدون کتش بیرون رفت؟ علاوه بر این، چرا هر سه کارمند فانوس دریایی پست خود را به طور همزمان ترک کرده بودند، در حالی که قوانین و مقررات به شدت آن را ممنوع کرده بود؟

سرنخ های بیشتر توسط سکوی فرود پیدا شد. در اینجا Muirhead متوجه طناب‌هایی شد که در سراسر صخره‌ها پخش شده‌اند، طناب‌هایی که معمولاً در یک جعبه قهوه‌ای 70 فوت بالاتر از سکو روی یک جرثقیل نگه داشته می‌شدند. شاید جعبه جابجا شده و سقوط کرده باشد، و فانوس بانان در حال تلاش برای بازیابی آنها بودند که یک موج غیرمنتظره آمد و آنها را به دریا زد؟ این بوداولین و محتمل ترین نظریه، و به همین ترتیب مویرهد آن را در گزارش رسمی خود به هیئت فانوس دریایی شمالی گنجانده است.

سکوی فرود در Eilean Mor

اما این توضیح باعث شد برخی از اعضای هیئت فانوس دریایی شمالی قانع نشده باشند. یکی، چرا هیچ یک از اجساد به ساحل نرسیده بودند؟ چرا یکی از آن‌ها فانوس دریایی را بدون برداشتن کتش ترک کرده بود، به‌ویژه که دسامبر در هبریدهای بیرونی بود؟ چرا سه فانوس بان باتجربه توسط موج غافل شده بودند؟

اگرچه همه اینها سؤالات خوبی بودند، مهم ترین و مداوم ترین سؤال در مورد شرایط آب و هوایی در آن زمان بود. دریاها باید آرام می بود! آنها مطمئن بودند که فانوس دریایی را می توان از جزیره لوئیس در نزدیکی دید، و هر گونه آب و هوای بد آن را از دید پنهان می کرد.

در دهه های بعد، فانوس داران بعدی در Eilean Mor صداهای عجیبی را گزارش کردند. در باد، نام سه مرد مرده را صدا زد. تئوری ها در مورد ناپدید شدن آنها از اسارت مهاجمان خارجی تا آدم ربایی بیگانگان متغیر است! دلیل ناپدید شدن آنها هر چه باشد، چیزی (یا شخصی) آن سه مرد را بیش از 100 سال پیش در آن روز زمستانی از صخره ایلین مور ربود.

محل فانوس دریایی Eilean Mor

Paul King

پل کینگ یک مورخ پرشور و کاوشگر مشتاق است که زندگی خود را وقف کشف تاریخ فریبنده و میراث فرهنگی غنی بریتانیا کرده است. پل که در حومه شهر با شکوه یورکشایر به دنیا آمد و بزرگ شد، قدردانی عمیقی از داستان ها و رازهای مدفون در مناظر باستانی و بناهای تاریخی که در کشور وجود دارد، داشت. پل با مدرک باستان‌شناسی و تاریخ از دانشگاه مشهور آکسفورد، سال‌ها را در بایگانی‌ها، کاوش در مکان‌های باستان‌شناسی و سفرهای پرماجرا در سراسر بریتانیا گذرانده است.عشق پل به تاریخ و میراث در سبک نوشتاری زنده و قانع کننده او قابل لمس است. توانایی او در انتقال خوانندگان به گذشته، غوطه ور ساختن آنها در ملیله های جذاب گذشته بریتانیا، برای او شهرت قابل احترامی به عنوان یک تاریخ نگار و داستان نویس برجسته به ارمغان آورده است. پل از طریق وبلاگ جذاب خود از خوانندگان دعوت می کند تا در یک کاوش مجازی در گنجینه های تاریخی بریتانیا به او بپیوندند، بینش های خوب تحقیق شده، حکایات جذاب و حقایق کمتر شناخته شده را به اشتراک بگذارند.با این اعتقاد راسخ که درک گذشته کلید شکل دادن به آینده ما است، وبلاگ پل به عنوان یک راهنمای جامع عمل می کند و طیف گسترده ای از موضوعات تاریخی را به خوانندگان ارائه می دهد: از دایره های سنگی مرموز باستانی Avebury تا قلعه ها و کاخ های باشکوهی که زمانی در آن قرار داشتند. پادشاهان و ملکه ها. این که آیا شما یک چاشنی کار هستیدعلاقه مندان به تاریخ یا کسی که به دنبال معرفی میراث شگفت انگیز بریتانیا است، وبلاگ پاول منبعی است که باید مورد استفاده قرار گیرد.به عنوان یک مسافر باتجربه، وبلاگ پل به حجم های غبارآلود گذشته محدود نمی شود. او با نگاهی تیزبین به ماجراجویی، مکرراً به اکتشافات در محل می‌پردازد و تجربیات و اکتشافات خود را از طریق عکس‌های خیره‌کننده و روایت‌های جذاب مستند می‌کند. از ارتفاعات ناهموار اسکاتلند تا روستاهای زیبای Cotswolds، پل خوانندگان را به سفرهای خود می برد، جواهرات پنهان را کشف می کند و با سنت ها و آداب و رسوم محلی ملاقات های شخصی به اشتراک می گذارد.تعهد پل به ترویج و حفظ میراث بریتانیا فراتر از وبلاگ او نیز هست. او فعالانه در طرح‌های حفاظتی شرکت می‌کند، به بازسازی مکان‌های تاریخی کمک می‌کند و به جوامع محلی درباره اهمیت حفظ میراث فرهنگی آموزش می‌دهد. از طریق کار خود، پل نه تنها برای آموزش و سرگرمی تلاش می کند، بلکه الهام بخش قدردانی بیشتری از ملیله غنی میراثی است که در اطراف ما وجود دارد.به پل در سفر جذاب او در زمان بپیوندید زیرا او شما را راهنمایی می کند تا اسرار گذشته بریتانیا را باز کنید و داستان هایی را که یک ملت را شکل داده است کشف کنید.