قصاب کامبرلند
پسر شاه جورج دوم و همسرش کارولین از آنسپاخ، شاهزاده ویلیام آگوستوس در آوریل 1721 به دنیا آمد. مارکز برکمپستد، ویسکونت ترماتون و ارل کنینگتون. چند سال بعد به خاطر نقشش در سرکوب خیزش یعقوبیت، شاید خاطره انگیزترین عنوان قصاب کامبرلند به او اعطا شد.
ویلیام آگوستوس، دوک کامبرلند توسط ویلیام هوگارث ، 1732
ویلیام در جوانی بسیار مورد توجه والدینش قرار گرفت، به طوری که پدرش، پادشاه جورج دوم، حتی او را به عنوان وارث تاج و تخت خود به جای برادر بزرگترش می دانست.
در سن نوزده سالگی، شاهزاده جوان به نیروی دریایی سلطنتی ملحق شده بود اما بعداً ترجیح خود را به ارتش تغییر داد و در آن زمان در بیست و یک سالگی درجه سرلشکر را داشت.
سال بعد او در خاورمیانه و اروپا خدمت کرد و در نبرد دتینگن شرکت کرد و در آنجا مجروح شد و مجبور به بازگشت به خانه شد. با این وجود، مشارکت او در بازگشت باعث تشویق او شد و بعداً به درجه سپهبد ارتقا یافت.
ویلیام در زمان بسیار مهمی در اروپا در ارتش خدمت می کرد، جایی که اکثریت قریب به اتفاق پادشاهان در سراسر قاره خود را پیدا کردند. درگیر درگیری جنگ جانشینی اتریش چنین نبردی بودکه قدرت های بزرگ اروپا را درگیر کرد و هشت سال به طول انجامید که از سال 1740 شروع شد و در سال 1748 به پایان رسید. . پس از مرگ امپراتور چارلز ششم، دخترش ماریا ترزا با چالشی برای مشروعیت خود مواجه شد. این ناشی از توافقنامه ای بود که امپراتور در زمانی که سلطنت می کرد، منعقد شد، که در آن تصمیم گرفت دخترش به عنوان وارث قانونی اولویت داشته باشد، اما حتی در آن زمان نیز بدون مناقشه نبود.
امپراتور چارلز ششم به موافقت قدرت های اروپایی و این توافق، مذاکرات دشواری را برای شاه به همراه داشت. با این وجود، قدرت های مهم درگیر آن را به رسمیت شناختند. تنها چیزی که این بود این بود که دوام نیاورد.
وقتی او مرد، به نظر میرسید که جنگی به نظر میرسید که فرانسه، زاکسن-لهستان، باواریا، پروس و اسپانیا به وعدههای خود عمل نکردند. در همین حال، بریتانیا حمایت خود را از ماریا ترزا، در سراسر جمهوری هلند، ساردینیا و زاکسن حفظ کرد، بنابراین جنگ جانشینی اتریش درگرفت.
همچنین ببینید: اسکیپتونبرای ویلیام، دوک کامبرلند، که اکنون بیست و چهار ساله است، این به معنای تعامل بود در نبردها و زد و خوردهای مهم مانند نبرد Fontenoy که متأسفانه با شکست خانواده سلطنتی جوان به پایان رسید. در 11 مه 1745، او خود را به عنوان فرمانده کل بریتانیا، هلند، هانوفر واتحاد اتریش، علیرغم فقدان تجربه اش.
شاهزاده ویلیام، دوک کامبرلند
کامبرلند تصمیم گرفت تا در شهری که توسط فرانسوی ها محاصره شده بود پیشروی کند. ، به رهبری فرمانده آنها مارشال ساکس. متأسفانه برای کامبرلند و نیروهای متحدش، فرانسویها مکان را عاقلانه انتخاب کرده بودند و نیروهای فرانسوی را در جنگل نزدیک، با تیراندازان آماده برای حمله قرار داده بودند.
از نظر استراتژیک، کامبرلند تصمیم ضعیفی گرفت که تصمیم به نادیده گرفتن آن گرفت. جنگل و تهدیدی که ممکن است ایجاد کند، به جای تمرکز بر ارتش اصلی فرانسه در مرکز آن. سربازان دلیرانه وارد نبرد شدند و نیروهای آنگلو-هانوفر حمله خود را آغاز کردند. در نهایت کامبرلند و افرادش مجبور به عقب نشینی شدند.
این بعداً باعث انتقاد بسیاری شد. شکست نظامی به شدت احساس می شد: کامبرلند تجربه یا تخصص لازم برای پیروزی را نداشت و ساکس به سادگی از او پیشی گرفته بود.
همچنین ببینید: ارتش سوم - لرد استنلی در نبرد Bosworthپیامدهای نبرد منجر به عقب نشینی کامبرلند به بروکسل و سقوط نهایی شهرهای این کشور شد. گنت، اوستنده و بروژ. اگرچه شجاعت او قابل توجه بود، اما در برابر قدرت و توان نظامی فرانسوی ها کافی نبود. تصمیم او برای نادیده گرفتن توصیه ها، درگیر نکردن سواره نظام با تمام ظرفیت خود و مجموعه ای از شکست های استراتژیک به کامبرلند و طرف او تمام شد.
با این وجود، درگیری در داخل کشور باعث شد تا کامبرلند به عنوان نگرانی های مبرم از جانب ژاکوبیت ها ظاهر شود.به نظر می رسید که Rising بر بریتانیا تسلط داشته باشد. این درگیری به خودی خود از یک موضوع دیگر در مورد ارث ناشی شد، این بار مربوط به چارلز ادوارد استوارت است که به دنبال بازگرداندن تاج و تخت به پدرش، جیمز فرانسیس ادوارد استوارت بود.
قیام ژاکوبیت، شورشی بود که بین کسانی که از «حمایت میکردند» درگیر شد. بانی شاهزاده چارلی» و ادعای او بر تاج و تخت، علیه ارتش سلطنتی که از جورج دوم، سلسله هانوفر حمایت و نمایندگی می کرد.
ژاکوبیت ها عمدتاً اسکاتلندی بودند، حامیان جیمز هفتم کاتولیک و ادعای او بر تاج و تخت. . بنابراین، در سال 1745 چارلز ادوارد استوارت لشکرکشی خود را در ارتفاعات اسکاتلند در گلنفینان آغاز کرد.
در طول یک سال، این شورش با چندین نبرد مشخص شد که شامل نبرد پرستونپانس بود که توسط نیروهای ژاکوبیت به پیروزی رسید. .
بعداً در فالکرک مویر در ژانویه 1746، ژاکوبیت ها در غیاب دوک کامبرلند، که به جنوب بازگشته بود تا خط ساحلی انگلستان را از خارج از کشور حفظ کند، در دفع نیروهای سلطنتی به رهبری ژنرال هاولی موفق شدند. هنوز تهدیدی از سراسر قاره وجود دارد.
در حالی که یعقوبی ها در این نبرد موفق عمل کرده بودند، در مجموع نتوانستند نتیجه کارزار آنها را بهبود بخشند. از آنجایی که فقدان سازمان راهبردی مانع از پیشرفت آنها شده بود، شورش چارلز با یک آزمایش نهایی روبرو شد، نبرد کولودن.
نبرد کولودن توسطدیوید موریر، 1746
با شنیدن خبر از دست دادن هاولی در فالکرک مویر، کامبرلند مناسب دید که یک بار دیگر به سمت شمال حرکت کند و در ژانویه 1746 به ادینبورگ رسید.
از عجله کردن خوشحال نیستم. کامبرلند تصمیم گرفت زمانی را در آبردین بگذراند تا سربازانش را برای تاکتیک هایی که با آن ها روبرو می شدند، از جمله حمله ژاکوبیت ها در ارتفاعات بگذراند.
چند ماه بعد، سلطنتی که به خوبی آموزش دیده بود و دوباره گروه بندی شده بود. نیروها از آبردین برای دیدار با مخالفان خود در اینورنس حرکت کردند. سرانجام صحنه آماده شد. در 16 آوریل، دو نیرو در کولودن مور ملاقات کردند، نبردی که به نظر میرسید پیروزی مهمی را برای کامبرلند رقم بزند و در نتیجه امنیت خاندان هانوفر را تضمین کند.
کامبرلند این پیروزی را با عزم و اشتیاق تمام کرد. شدیدتر به دلیل تمایل او به پایان دادن به قیام های یعقوبی ها که برای مدت طولانی بر این دوره تسلط داشتند. غیرت او با این واقعیت ساده ترکیب شد که او سهم زیادی در نتیجه داشت. به عنوان بخشی از سلسله هانوور، موفقیت نبرد در تامین آینده خود بسیار مهم خواهد بود.
نبرد برای پایان دادن به همه نبردها به این ترتیب آغاز شد، که با ارسال اخباری از اردوگاه یعقوبی ها تحریک شد. خشم نیروهای سلطنتی و تقویت میل سوزان آنها برای پیروزی. تا حدی به لطف دستور رهگیری خطوط دشمن، اطلاعات دستکاری شده ژاکوبیت ها بیان می کرد که «نهقرار بود یک ربع داده شود، بنابراین، نیروهای سلطنتی معتقد بودند که به دشمنانشان دستور داده شده است که به آنها رحم نکنند.
با تحریک نیروهای سلطنتی که به این مناسبت مطلوب بود، نقشه پیروزی کامبرلند در حال سقوط بود. . در این روز سرنوشت ساز، او و افرادش جنایات گسترده ای را در میدان جنگ و خارج از آن مرتکب می شدند و نه تنها نیروهای یعقوبی، بلکه کسانی را که عقب نشینی می کردند و همچنین ناظران بی گناه را می کشتند و زخمی می کردند.
کارزار خونخواران به پایان یعقوبی ها در میدان جنگ به پایان نرسیدند. در حالی که پیروزی خود را تضمین می کرد، کامبرلند از ستاد فرماندهی خود دستوراتی صادر کرد و چندین گروه از نیروها را با پشتیبانی نیروی دریایی سلطنتی به خارج فرستاد.
دستورالعمل ها این بود که به طور مؤثری هر گونه ظاهری از زندگی در ارتفاعات را از بین ببرند و از بین ببرند. چیزی که میتوان آن را نوعی نسلکشی توصیف کرد که توسط سربازان سلطنتی انجام شد که در خانهها آتش میزدند، قتل، زندانی میکردند و تجاوز میکردند. اقتصاد، اطمینان از جمع آوری 20000 گاو که جامعه را حفظ کرده و آنها را به جنوب منتقل می کند. این تاکتیک های بالینی باعث شد که جامعه هایلند به طور موثری از نظر فیزیکی، اقتصادی و معنوی در هم شکسته شود.
Jacobite broadside. حکاکی دوک کامبرلند با خنجر در دهان، کشیدنپوست بازوی یک هایلندر اسیر را بردارید.
به همین دلیل است که ویلیام، دوک کامبرلند با عنوان جدید خود، "قصاب کامبرلند" شناخته شد. تاکتیکهای وحشیانه در حالی که در ارتفاعات مورد انتقاد قرار میگرفت، در جاهای دیگر، بهویژه در سرزمینهای پست، جایی که عشقی برای ژاکوبیتها از دست نمیرفت، بهتر مورد استقبال قرار گرفت. درعوض، مردم دشت به دنبال پاداش دادن به کامبرلند برای پایان دادن به شورش بودند و به او ریاست آبردین و دانشگاه سنت اندرو را پیشنهاد کردند. در جنوب لندن، یک سرود ویژه توسط هندل به افتخار موفقیت او تولید شد.
علیرغم استقبال بهتر در خارج از ارتفاعات، کامبرلند نتوانست شهرت جدیدی را که به دست آورده بود و وجهه خود را حتی در جنوب منطقه از بین ببرد. مرز اسکاتلند ضربه خورد. "قصاب کامبرلند" نامی بود که ماندگار شد.
او در حالی که به خدمت در جنگ هفت ساله ادامه میداد، همچنان که در محافظت از هانوفر در برابر فرانسویها ناکام ماند، به این هوس ناخواسته ادامه داد.
0>در پایان، شاهزاده ویلیام آگوستوس در سال 1765 در چهل و چهار سالگی در لندن درگذشت، که نباید از او به نیکی یاد کرد. نام او، «قصاب کامبرلند» در خاطرات مردم و همچنین کتابهای تاریخ حک شد.
جسیکا برین یک نویسنده مستقل و متخصص در تاریخ است. مستقر در کنت و عاشق همه چیزهای تاریخی است.