باشگاه خوکچه هندی

 باشگاه خوکچه هندی

Paul King

"Per Ardua ad Astra"

باشگاه خوکچه هندی یک باشگاه اجتماعی و حمایتی برای هوانوردانی بود که در طول جنگ جهانی دوم دچار سوختگی فاجعه‌بار شده بودند و توسط جراح پلاستیک مشاور RAF، آقا، جراحی شده بودند. آرچیبالد مک ایندو در بخش سوختگی متخصص خود در بیمارستان ملکه ویکتوریا در شرق گرینستد.

"این باشگاه به عنوان منحصر به فرد ترین باشگاه در جهان توصیف شده است، اما هزینه ورودی چیزی است که اکثر مردان علاقه ای به پرداخت آن ندارند و شرایط عضویت در نهایت سخت است." – سر آرچیبالد مک ایندو

این باشگاه خوکچه هندی در ژوئیه 1941، حول یک بطری شری در یک بخش بیمارستان، زمانی که گروهی متشکل از شش نفر از مسافران هوایی که تحت نظارت سر آرچیبالد مک ایندو در حال بهبودی بودند، تشکیل شد. مسئول رفاقت بهبودی این باشگاه با 39 عضو، از جمله مک ایندو و سایر کارکنان بیمارستان، به عنوان یک باشگاه اجتماعی و نوشیدنی شروع به کار کرد، اما در پایان جنگ به 649 عضو افزایش یافت و به ستون اصلی روند بهبودی هوانوردان تبدیل شد. بسیاری از هواپیماهای مجروح تحت چندین عملیات قرار می گیرند و گاهی اوقات برای سالها در حال بهبودی هستند. باشگاه به عنوان یک نوع غیررسمی گروه درمانی و حمایت عمل می کرد. شرایط عضویت در باشگاه خوکچه هندی ساده بود: شما باید یک هواپیمای متفقین می بودید که در جنگ دچار سوختگی شده بود و حداقل دو عملیات توسط مک ایندو در ملکه ویکتوریا انجام شده بود.بیمارستان.

مجسمه جراح پلاستیک، سر آرچیبالد مک ایندو، گرینستد شرقی با کالج ساکویل در پس زمینه. تصویر تحت Creative Commons CC0 1.0 Universal Public Domain Dedication در دسترس قرار گرفت

Archibald McIndoe در 4 مه 1900 در Dunedin در نیوزیلند متولد شد. او قبل از نقل مکان به لندن در دانشگاه Otago تحصیل کرد. در سال 1938 او مشاور جراح پلاستیک برای RAF شد، سپس در سال 1939 او را به بیمارستان کلبه ای، ملکه ویکتوریا، در شرق گرینستد منتقل کردند. این مرکز قرار بود به مرکز جراحی پلاستیک و فک و محل تولد باشگاه خوکچه هندی تبدیل شود. مک ایندو به قدری مورد احترام و احترام بیمارانی بود که تحت درمان قرار می داد، به طوری که او را با محبت به عنوان "استاد" و "رئیس" می شناختند.

در طول نبرد بریتانیا، عمدتاً خلبانان جنگنده RAF بودند که دچار سوختگی شدند. آنقدر شدید بود که تحت مراقبت مک ایندو قرار گرفت.

در این زمان در سال 1940، آنها بیشتر اعضای باشگاه را تشکیل می دادند، اما در پایان جنگ، اکثر اعضا از فرماندهی بمب افکن RAF بودند. با این حال، خلبانان مجروح از سراسر نیروهای متفقین برای درمان توسط مک ایندو می آمدند، روش های او بسیار موثر و انقلابی بود. اعضایی از نیوزلند، استرالیا، کانادا، آمریکا، فرانسه، لهستان، چکسلواکی و روسیه حضور داشتند.

قبل از حدود سال 1936، هر کسی که دچار سوختگی فاجعه‌بار می‌شد، به سادگی می‌مرد. حرفه پزشکی درزمان نمی دانست چگونه با این آسیب ها کنار بیاید. خوشبختانه، همه اینها در زمان سر آرچیبالد تغییر کرد. او متوجه شد که هواپیماهایی که سوخته بودند اما در دریا سقوط کردند، بهتر از آنهایی که در خشکی سقوط کرده بودند، بهبود پیدا کردند. با در نظر گرفتن این موضوع، او شروع به دادن حمام آب نمک به بیماران کرد که نتایج بسیار خوبی داشت. او از تکنیک‌هایی استفاده می‌کرد که قبلاً هرگز امتحان نشده بود، و در سال 1938 وقتی از او پرسیدند که چگونه می‌دانست چگونه به بیمار مبتلا به پلک‌های سوخته کمک کند، در حالی که در کتاب‌های درسی چیزی در مورد چنین آسیب‌هایی وجود نداشت، پاسخ داد: «به پسر سوخته نگاه کردم. خدا از دست راستم پایین آمد.» - سر آرچیبالد مک ایندو.

ماهیت آزمایشی درمان مک ایندو بود که باعث شد مردان نام خود را «باشگاه خوکچه هندی» بگذارند. آنها همچنین از خود به عنوان "خوکچه هندی مک ایندو" و "ارتش مک ایندو" یاد می کردند و حتی آهنگ خود را داشتند که ساموئل سباستین وسلی آن را با آهنگ اورلیا خوانده بود.

"ما ارتش مک ایندو هستیم،

ما خوکچه هندی او هستیم." 1>

و وقتی ترشح شدیم

با تمام وجود فریاد خواهیم زد:

"Per ardua ad astra"

ترجیح می دهیم بنوشیم تا اینکه مبارزه

جان هانتر کار گاز را اجرا می کند،

راس تیلی چاقو را به دست می گیرد.

و اگر مراقب نباشند

شعله ور خواهند شد زندگی.

پس، خوکچه هندی، ثابت قدم باشید

برای همه تماس‌های جراحتان:

و اگر دستان آنهاثابت نیستند

آنها هر دو گوش شما را خواهند زد

ما چند استرالیایی دیوانه داشته ایم،

بعضی فرانسوی، برخی چکی ها، برخی لهستانی ها.

ما حتی تعدادی یانکی داشته ایم،

خدا روح گرانقدر آنها را رحمت کند.

در حالی که برای کانادایی ها -

آه! این یک چیز متفاوت است.

آنها نتوانستند لهجه ما را تحمل کنند

همچنین ببینید: اسقف اعظم کانتربری

و یک بال جداگانه ساختند

ما ارتش مک ایندو هستیم…”

همچنین ببینید: ویکولر، لنکاوی

“Per Ardua ad Astra" شعار RAF است و به معنای "از طریق ناملایمات به سوی ستاره ها" است و هیچ جا به اندازه اعضای باشگاه خوکچه هندی این موضوع عمیقاً نشان داده نشده است. به طرز شگفت انگیزی، برخی از آنها چنان بهبودی همه جانبه ای پیدا کردند که با عزم خود برای دیدن جنگ به عنوان رزمندگان فعال، به وظیفه پرواز بازگشتند.

این مردان، برخی از نوزده یا بیست سالگی از جراحات جان سالم به در بردند که تنها ده سال قبل بدون شک آنها را می کشت. با این حال، برای مک ایندو فقط شفای فیزیکی این مردان نبود، بلکه بازگرداندن غرور و غرورشان بود، این بود که آنها احساس کنند دوباره در جامعه پذیرفته شده‌اند. او از مردم و بازرگانان ایست گرینستد درخواست کرد که با آغوش باز از این هوانوردان استقبال کنند و با احترامی که سزاوار آن هستند با آنها رفتار کنند.

"بله، جنگ برای اکثر مردم تمام شده است، اما نه کاملاً برای این مردان، و وظیفه ای که باید انجام دهیم این است که آنها احساس کنند که از نظر معنوی به نقشه بازگشته اند، اگرچه ممکن است" از نظر فیزیکی نباشید.» – سر آرچیبالد مک ایندو

شهر افزایش یافتبه چالش تحسین برانگیز آن‌ها چنان با هواداران باشگاه خوکچه هندی ارتباط برقرار کردند، به طوری که حتی در حال حاضر شرق گرینستد با محبت به عنوان «شهری که خیره نمی‌شد» شناخته می‌شود.

پلاک باشگاه خوکچه هندی، ساوث راوسبی، لینکز اثر ویوین هیوز

رویکرد مک ایندو برای شفای این مردان کلی نگر بود. آبجو در بخش ها مجاز بود، معاشرت به طور فعال تشویق می شد، و مک ایندو عمداً پرستاران مجرب و جذابی را استخدام می کرد که از دیدن مناظر گاه وحشتناکی که در بخش ها با آنها روبرو می شد، چشم پوشی نمی کردند.

بین سالهای 1939 و 1945 بیش از چهار و نیم هزار نیروی هوایی متفقین وجود داشت که در اثر جنگ دچار سوختگی شده بودند و از این جراحات، 80٪ آن چیزی بود که به "سوختگی هوانوردی" معروف شد. اینها سوختگی بافت عمیق دست و صورت بود. از دست دادن بینی، لب ها و پلک ها و همچنین پیچیدن انگشتان به صورت پنجه یا مشت رایج بود. پوشیدن دستکش برای هوانوردان قبل از این مرحله اجباری نبود، اما زمانی که چنین صدماتی به‌طور مکرر شروع شد، به سرعت اجباری شد.

این جراحات در طول نبرد بریتانیا نیز بسیار شایع بود. هوا به ویژه در آن زمان، بین ژوئیه تا اکتبر 1940، خوب بود و کابین خلبان گرم و عرق کرده بود. در نتیجه، بسیاری از خلبانان از دستکش یا عینک استفاده نمی کردند. اگر آنها سرنگون می شدند یا سقوط می کردند و کابین خلبان در آتش می سوخت، نتایج فاجعه بار بود.این امر با معرفی هواپیماهای جدید و سوخت قدرتمندتر تشدید شد که منجر به صدمات جدید و وحشتناکی شد. تخمین زده شده است که در طی برخی از این آتش سوزی های ناگهانی که گاهی به دلیل برخورد گلوله های آتش زا به مخازن سوخت ایجاد می شود، دمای داخل هواپیما به 3000 درجه سانتیگراد می رسد. این البته صدمات غیرقابل تصوری را به هر پوستی که در معرض آن قرار دارد وارد می کند.

ترس از آتش در آن زمان در بین خدمه هواپیما شناخته شده بود. آنها سوختی را که حمل می کردند «دم جهنمی» و «مرگ نارنجی» نامیدند. به طور جهانی به عنوان بدترین راه برای از بین رفتن شناخته شده بود، و برخی از خدمه هواپیما حتی بدون چتر نجات از هواپیماهای در حال سوختن می پریدند تا از چیزی که همه آنها بیشتر از آن می ترسیدند اجتناب کنند. با این حال، هنگامی که بدترین اتفاق افتاد، آنها آرچیبالد مک ایندو را داشتند تا به آنها کمک کند.

"انگشتان جراح کیست که دستان خلبانم را به من بازگرداند" - جفری پیج (خوکچه هندی)

کلوب قرار بود تا طول جنگ دوام بیاورد، اما پیوند بین این هوانوردان بسیار زیاد بود. قوی است که تا سال 2007 دوام آورد، زمانی که باشگاه آخرین اتحاد خود را داشت. آخرین رئیس باشگاه شاهزاده فیلیپ دوک ادینبورگ بود.

امیلی میهو مورخ گفته است که اغراق کردن اهمیت آرچیبالد مک ایندو و کاری که او برای این مردان انجام داد دشوار است. غیرقابل انکار است که او میراث شگفت انگیزی را هم برای هوادارانی که نجات داد و هم در «شهری که خیره نشد» از خود به جای گذاشت. مک ایندو بلونداین مرکز در سال 1961 در بیمارستان ملکه ویکتوریا در شرق گرینستد، که امروزه به عنوان بنیاد تحقیقاتی بلوند مک ایندو شناخته می شود، افتتاح شد. این بنیاد امروز به لطف مک ایندو و خوکچه هندی او به تحقیقات پیشگامانه در مورد سوختگی ها و جراحی های ترمیم و ترمیم ادامه می دهد.

توسط تری مک ایون، نویسنده مستقل.

Paul King

پل کینگ یک مورخ پرشور و کاوشگر مشتاق است که زندگی خود را وقف کشف تاریخ فریبنده و میراث فرهنگی غنی بریتانیا کرده است. پل که در حومه شهر با شکوه یورکشایر به دنیا آمد و بزرگ شد، قدردانی عمیقی از داستان ها و رازهای مدفون در مناظر باستانی و بناهای تاریخی که در کشور وجود دارد، داشت. پل با مدرک باستان‌شناسی و تاریخ از دانشگاه مشهور آکسفورد، سال‌ها را در بایگانی‌ها، کاوش در مکان‌های باستان‌شناسی و سفرهای پرماجرا در سراسر بریتانیا گذرانده است.عشق پل به تاریخ و میراث در سبک نوشتاری زنده و قانع کننده او قابل لمس است. توانایی او در انتقال خوانندگان به گذشته، غوطه ور ساختن آنها در ملیله های جذاب گذشته بریتانیا، برای او شهرت قابل احترامی به عنوان یک تاریخ نگار و داستان نویس برجسته به ارمغان آورده است. پل از طریق وبلاگ جذاب خود از خوانندگان دعوت می کند تا در یک کاوش مجازی در گنجینه های تاریخی بریتانیا به او بپیوندند، بینش های خوب تحقیق شده، حکایات جذاب و حقایق کمتر شناخته شده را به اشتراک بگذارند.با این اعتقاد راسخ که درک گذشته کلید شکل دادن به آینده ما است، وبلاگ پل به عنوان یک راهنمای جامع عمل می کند و طیف گسترده ای از موضوعات تاریخی را به خوانندگان ارائه می دهد: از دایره های سنگی مرموز باستانی Avebury تا قلعه ها و کاخ های باشکوهی که زمانی در آن قرار داشتند. پادشاهان و ملکه ها. این که آیا شما یک چاشنی کار هستیدعلاقه مندان به تاریخ یا کسی که به دنبال معرفی میراث شگفت انگیز بریتانیا است، وبلاگ پاول منبعی است که باید مورد استفاده قرار گیرد.به عنوان یک مسافر باتجربه، وبلاگ پل به حجم های غبارآلود گذشته محدود نمی شود. او با نگاهی تیزبین به ماجراجویی، مکرراً به اکتشافات در محل می‌پردازد و تجربیات و اکتشافات خود را از طریق عکس‌های خیره‌کننده و روایت‌های جذاب مستند می‌کند. از ارتفاعات ناهموار اسکاتلند تا روستاهای زیبای Cotswolds، پل خوانندگان را به سفرهای خود می برد، جواهرات پنهان را کشف می کند و با سنت ها و آداب و رسوم محلی ملاقات های شخصی به اشتراک می گذارد.تعهد پل به ترویج و حفظ میراث بریتانیا فراتر از وبلاگ او نیز هست. او فعالانه در طرح‌های حفاظتی شرکت می‌کند، به بازسازی مکان‌های تاریخی کمک می‌کند و به جوامع محلی درباره اهمیت حفظ میراث فرهنگی آموزش می‌دهد. از طریق کار خود، پل نه تنها برای آموزش و سرگرمی تلاش می کند، بلکه الهام بخش قدردانی بیشتری از ملیله غنی میراثی است که در اطراف ما وجود دارد.به پل در سفر جذاب او در زمان بپیوندید زیرا او شما را راهنمایی می کند تا اسرار گذشته بریتانیا را باز کنید و داستان هایی را که یک ملت را شکل داده است کشف کنید.