جیمز ولف
فرض کنید که قبل از تولد، پیش نمایشی از زندگی شما به شما داده شده است. سپس یک انتخاب – سبک ماموریت غیرممکن – به شما داده می شود که آیا می خواهید آن را بپذیرید یا نه.
سپس فرض کنید که این چیزی است که به شما گفته شده است:
«به جاودانگی خواهید رسید. نام شما در نسل ها به عنوان یک قهرمان بزرگ بریتانیا تکرار خواهد شد. این خبر خوب است. خبر بد این است که شما پس از یک زندگی آغشته به ناامیدی، طرد شدن و درد دل، جوان، با خشونت، دور از وطن خواهید مرد."
چه تصمیمی می گیرید؟
همچنین ببینید: راهنمای تاریخی لینکلن شایریک مشکل با شخصیت های تاریخی این است که ما تمایل داریم به آنها نگاهی تک بعدی داشته باشیم. ما آنها را تنها با لحظات پیروزی یا افتخارشان تعریف می کنیم. ما نمیتوانیم به شخص درون، فراز و نشیبهای عاطفی که ممکن است متحمل شدهاند نگاه کنیم و در نظر بگیریم که این تجربیات چه تأثیری ممکن است بر او داشته باشد.
مورد جیمز ولف، متولد وسترهام، کنت در 2 ژانویه 1727 این شکست را نیز مانند هر شکست دیگری نشان می دهد.
در یک خانواده نظامی طبقه متوسط بالا به دنیا آمد، تردید کمی در مورد مسیر شغلی که جیمز جوان دنبال خواهد کرد وجود داشت. او در ۱۴ سالگی به عنوان افسر مأمور شد و مستقیماً وارد درگیریهای نظامی در اروپا شد، به لطف احساس قوی وظیفه، انرژی و شجاعت شخصی خود، به سرعت درجات را طی کرد. در سن 31 سالگی او به سرتیپ راکتی رسید و دومین فرمانده عملیات نظامی گسترده نخست وزیر پیت بود.تصرف اموال فرانسه در آمریکای شمالی (کانادای کنونی).
پس از یک نقش الهام بخش در حمله آبی خاکی به سنگر ساحلی فرانسه لوئیسبورگ، پیت سپس به ولف فرماندهی کامل عملیات اصلی را برای محاصره و محاصره کرد پایتخت فرانسه کبک را تصرف کنید.
اما وقتی ستاره نظامی او در آسمان اوج گرفت، زندگی شخصی ولف درگیر مبارزه و شکست شد.
جیمز ولف
بزرگترین نقص برای شادی شخصی او متأسفانه ظاهر غیرمعمول او بود. او فوق العاده قد بلند، لاغر و پیشانی شیبدار و چانه ضعیفی داشت. از طرف، به ویژه، گفته شد که او بسیار عجیب به نظر می رسد. یک زن کبک که به عنوان جاسوس دستگیر شد و توسط ولف بازجویی شد، بعداً گفت که او با او به عنوان یک جنتلمن کامل رفتار کرده است اما او را "مردی بسیار زشت" توصیف کرد.
چنین رنجی به او کمک نکرد. میل به دنبال همسر شدن داشت، اما وقتی بیست و دو ساله بود، از یک زن جوان واجد شرایط به نام الیزابت لاوسون خواستگاری کرد، که گفته می شد از جهاتی شبیه به او و با «خویشی شیرین» است. ولف متحمل رضایت شد و خواستار رضایت والدین آنها برای ازدواج شد، اما مادر ولف (که بسیار به او نزدیک بود) در یک ضربه سخت، مسابقه را رد کرد، ظاهراً به این دلیل که خانم لاوسون جهیزیه به اندازه کافی بزرگ سفارش نداده است. آسیب وارد شده به رابطه بین پسر وظیفه شناس و پدر و مادرش آسیب زا بود اما وقتی مادرشاو یک شریک احتمالی ازدواج دوم، کاترین لوتر را رد کرد، اندکی قبل از اینکه وولف به آمریکا سفر کند، تمام روابط خود را با والدینش قطع کرد و دیگر با آنها صحبت نکرد و هرگز آنها را ندید. برادرش ادوارد از مصرف، اتفاقی که ولف را به خاطر غیبت در کنار برادرش در غم و اندوه عمیق و سرزنش قرار داد.
وولف همچنین به طور متناوب از بیماری بد، به ویژه مشکلات شکمی رنج می برد. اثر مرکب این، که به شرایط ناراحت کننده اضافه شد، به این معنی بود که تا زمانی که او نیروهایش را به کبک هدایت کرد، مطمئناً "در مکان خوبی نبود." او حتی شروع به شک کرد که آیا مسئولیتی که بر دوش او گذاشته شده بیش از توانایی او است یا خیر. او تردیدی نداشت که این کارزار صرفاً یک مبارزه منطقهای نبود، بلکه استراتژی پیت برای نابودی فرانسه به عنوان یک قدرت اروپایی بود. سواری بسیار زیادی روی آن بود.
مارکیس دو مونتکلم، که مانند ولف، در کبک کشته شد
زمانی که او افراد خود را به سمت سنت لارنس هدایت کرد. رودخانه و اولین نگاهش به شهر محصور شده کبک، به سختی می تواند او را تشویق کند. فرانسوی ها پایتخت خود را بر روی صخره ای مرتفع (نوعی مینی جبل الطارق) ساخته بودند که به مرکز سنت لورنس عریض و پر جریان می رسید. از سمت شمال و جنوب توسط آب احاطه شده بود، رویکرد رو به خشکی از شرق دفاع می شدتوسط یک ارتش قدرتمند فرانسوی که توسط شبه نظامیان محلی پشتیبانی می شود و توسط مارکیز دو مونتکالم کهنه کار فرماندهی می شود. در تئوری، اگر بریتانیاییها میتوانستند از شهر خارج شوند، میتوانستند به یک شیب تدریجی به نام ارتفاعات ابراهیم حمله کنند. اما بردن کشتیهایشان به سمت بالا به معنای دریانوردی تحت فرمان فرانسه در باروها بود و جنگلهای اطراف مملو از جنگجویان هندی متحد فرانسویها بود.
تقریباً سه ماه ولف با این معضل غیرممکن دست و پنجه نرم کرد. او توپخانههای محاصرهای را برای بمباران شهر به کار گرفت و تلاش کرد تا یک حمله تمام عیار علیه ارتش فرانسه انجام دهد که به فاجعه پایان یافت. با تبدیل شدن هفته ها به ماه ها، سلامتی و اعتماد به نفس او رو به کاهش گذاشت، در حالی که مخالفت ها با او شروع به شعله ور شدن کردند. او همیشه در میان افراد درجه دار محبوب بود، اما خصومت در میان افسران زیردستان حسود گسترش یافت. به نظر میرسید که احساس فلج به وجود آمده باشد.
گرفتن کبک. حکاکی بر اساس طرحی که هروی اسمیت، دستیار ژنرال ولف ساخته بود
در نهایت در اواسط سپتامبر و با نزدیک شدن به زمستان سخت کانادا، ولف در مقابل فشارها سر تعظیم فرود آورد و حاضر به قمار شد. همه در یک رودخانه حمله بر فراز ارتفاعات ابراهیم. توپخانه فرانسوی به طور جدی در اثر محاصره ضعیف شده بود و در نیمه شب او ارتش خود را به سمت بالادست فراتر از کبک حرکت داد تا جایی که در یک شناسایی قبلی، یک خندق مخفی را از ساحل رودخانه مشاهده کرد.به سمت ارتفاعات گفته میشود در لحظهای که در زندگیاش استرس عاطفی شدیدی داشت، از «مرثیهای نوشته شده در حیاط کلیسای روستایی» توسط توماس گری برای افسرانش خواند و گفت: «ترجیح میدهم آن شعر را به جای گرفتن کبک بنویسم».
همچنین ببینید: والتر آرنولد و اولین بلیط سرعت در جهاناما بزرگترین قدرت وولف رهبری افرادش در نبرد بود و با بی توجهی کامل به امنیت خود، او جزو اولین کسانی بود که به ارتفاعات صعود کرد و به شهر رفت. همانطور که مونت کالم ارتش خود را بالا آورد و شلیک گلوله ها بلند شد، ولف، درست در پیشتاز، به مچ دست، سپس شکمش مورد اصابت گلوله قرار گرفت. همانطور که او به آرامی در خون خود غرق می شد، به اندازه ای نگه داشت که به او گفته شود فرانسوی ها در حال عقب نشینی هستند و آخرین کلمات او بیانگر آرامش بزرگ او از انجام وظیفه اش بود.
مرگ. ژنرال وولف، نوشته بنجامین وست، 1770
پیروزی ولف در کبک شکست فرانسه و بریتانیا را بر فتح کل آمریکا تضمین کرد و شالوده کانادای مدرن را پی ریزی کرد. برای او شخصاً، مانند نلسون در ترافالگار، او موقعیت افسانهای به دست میآورد و به عنوان یک فرمانده دانا و ارجمند شناخته میشود. به خاطر شجاعت و وظیفه ای که سزاوارش بود. اما با تأمل در مورد همه چیزهایی که در زندگی او باعث ناراحتی، اندوه، اندوه و شک به خود شده است، ما به ماهیت واقعی او عدالت بیشتری میدهیم و میفهمیم که چگونه این یک نفر با این پیچیدگی کنار آمد.و ماهیت متناقض زندگی انسان.
یادداشت نویسنده: زادگاه وولف، خانه کبک، در وسترهام، کنت، متعلق به سازمان ملی است و در طول ماه های تابستان برای بازدیدکنندگان باز است.
ریچارد اگینگتون نزدیک به 30 سال تجربه سخنرانی و نوشتن درباره تاریخ استعمار آمریکا و غرب دارد.