الیزابت مارش، زن اسیر
در سال 1756، الیزابت مارش توسط دزدان دریایی باربری دستگیر شد و تجربیات خود را در کتاب خود با عنوان "اسیر زن: روایتی از واقعیتی که در بربری در سال 1756 اتفاق افتاد، توسط خودش" منتشر شد. این کتاب داستان تجارب او را به عنوان یک اسیر در یک موقعیت مخاطره آمیز و خطرناک بازگو می کند و در مورد تهدید خشونت جنسی و تلاش او برای زنده ماندن با هر وسیله ممکن منعکس می شود.
داستان الیزابت مارش در جامائیکا آغاز می شود، جایی که پدرش به عنوان نجار برای نیروی دریایی سلطنتی کار می کرد. والدین او سپس به پورتسموث، انگلستان، جایی که الیزابت در سال 1735 به دنیا آمد، بازگشتند.
در ابتدا دوران جوانی خود را در پورتسموث با خواهر و برادرهای کوچکترش گذراند، تأثیر عموی او بسیار مهم بود زیرا او برای تحصیلات خود فراهم می کرد. خواهرزاده و برادرزاده عموی او که موقعیت خوبی در دفتر نیروی دریایی داشت، همچنین برای برادرش موقعیت مطلوبی در منورکا به دست آورد.
اکنون با خوشحالی در جزیره مستقر شده است، وقوع درگیری قریب الوقوع بین بریتانیا و فرانسه مجبور شد خانواده برای حفظ امنیت خود به پادگانی در جبل الطارق منتقل می شوند.
چند مدتی بعد، الیزابت سفری انفرادی به انگلستان را آغاز کرد تا با نامزدش که در جبل الطارق ملاقات کرده بود، دوباره متحد شود. با این حال کشتی او به زودی خود را در قلمرو خطرناکی یافت.
از آنجایی که کشتی باید از کشتی جنگی نیروی دریایی Gosport محافظت میشد، این سفر انجام نشدانتظار می رود خطرناک باشد، اما مدت زیادی پس از خروج از جبل الطارق، کشتی جنگی کشتی را ترک کرد و کشتی را در معرض حمله قرار داد.
در 8 آگوست 1756، کشتی خود را در مشکل دید.
الیزابت این سفر محکوم به فنا را مستند می کند و لحظه ای را که دزدان دریایی مراکشی در معرض دید قرار می گیرند به وضوح توصیف می کند:
«منتظر آنها عاقلانه تر بود تا اینکه با تلاش برای فرار، در صورت خطر مرگ در معرض خطر قرار گیرند. باید به ما حمله کنند، زیرا آنها مسلح و بسیار زیاد بودند."
کرسیر مراکشی خدمه ای متشکل از 150 مرد و 20 اسلحه داشت.
کشتی که توسط دزدان دریایی توقیف شد، سپس به شهر ساله مراکش، واقع در شمال غربی کشور.
همچنین ببینید: موزه داکلندز لندنمسیحیان در برده داری. جکسون: الجزیره - تصویر کاملی از ایالات بربری. لندن 1817.
با ورود به مراکش، سرنوشتی که در انتظار او به عنوان یک مسافر زن انفرادی بود، روشن شد. با چشم انداز تبدیل شدن به برده جنسی در حرمسرا سیدی محمد، الیزابت تظاهر به ازدواج با همسفری به نام جیمز کریسپ کرد که طبق روایت او به عنوان یک تاجر در کشتی سفر می کرد.
برای چهار نفر. ماه ها، الیزابت مارش ماموریت خود را برای زنده ماندن به هر وسیله ممکن، از جمله مقاومت قاطعانه در برابر آزار و اذیت جنسی توسط شاهزاده ای که او را به عنوان صیغه می خواست، انجام داد.
در حساب او که منتشر شدیک دهه پس از آزادی، الیزابت نشان میدهد که چگونه در موارد متعدد در برابر پیشرفتهای شاهزاده مقاومت میکند، و صراحتاً محبتهای جنسی را که درخواست میشد رد میکند و آشکار میسازد که او به عنوان عضو حرمسرای شاهزاده از گرسنگی و مرگ ترجیح میدهد.
الیزابت در حال عبور از موقعیت فرهنگی دشوار و پیچیده ای بود که به موجب آن پذیرش اجتماعی برده داری و حرمسراها در این زمان در فرهنگ عرب، به این معنی بود که موقعیت او به عنوان یک اسیر زن سفیدپوست بسیار متزلزل بود.
علاوه بر این، آگاهی از این شیوه ها در جهان اروپایی فقط از روایت های مردانه سرچشمه می گیرد. گزارش الیزابت مارش به دلیل بینش و دیدگاه زنانه اش نسبت به واقعیت های خشن تهدیدات جنسی برای زنانی که در این زمان بدون همراه سفر می کردند بسیار مهم بود. شرایط زندگی در مقایسه با هموطنان مرد. در حالی که بردگی او با تهدیدات جنسی مشخص می شد، مردان مجبور به کار بدنی و شرایط بدی شدند که او به عنوان یک زن در معرض آن نبود.
وظایف او هرگز به اندازه همتایان مردش سخت نبود. او یک زن اسیر موقعیتی منحصر به فرد و گاه متضاد داشت و در مواقعی با تکیه بر بی گناهی پاک خود و در موقعیت های دیگر، از حقوق خود به عنوان یک زن دفاع می کرد.
الیزابت از هر تاکتیکی برای اجتناب استفاده کردسختترین واقعیتهای اسارت او در حالی که خط باریکی را طی میکرد و دائماً از خطراتی که با آن روبرو بود آگاه بود.
پس از چهار ماه اسارت، مذاکرات صلح بین مراکش و بریتانیا از سر گرفته شد و خوشبختانه به مصیبت او پایان داد.
همچنین ببینید: هنر بدن رباییالیزابت و سایر اسیرانش از جمله جیمز کریسپ، مراکش را ترک کردند. با احیای آزادی آنها، بازگشت به حالت عادی انتقال دشواری بود.
الیزابت پس از اسارت، بدهی بزرگی به جیمز کریسپ داشت. با تأثیر والدینش، الیزابت به خانه خود به انگلستان بازگشت و با کریسپ ازدواج کرد.
زندگی زناشویی او در ابتدا شاد و مرفه به نظر می رسید و دو فرزند، یک پسر و دختر به دنیا آورد، در حالی که در محیط های راحت در یک خانه شهری زندگی می کرد. با این حال، این سرنوشت برای اینکه کریسپ بیشتر درآمد خود را از قاچاق تامین می کرد، ادامه پیدا نمی کرد و وقتی این کار شکست خورد، ورشکست شد.
با نیاز مبرم به جمع آوری سرمایه و یافتن شغل، او در سال 1769 عازم هند شد تا برای شرکت هند شرقی در بنگال کار کند.
الیزابت از نزدیک دنبالش رفت و با آنها به هند سفر کرد. دخترش اما پسرش را با والدینش که تا به حال به راحتی در یک خانه دفتر نیروی دریایی در چتم مستقر شده بودند، رها کرد.
الیزابت و شوهرش تصمیم گرفتند دخترشان را به انگلستان بفرستند تا پیش والدینش باشد و کودک را ترک کردند. برای انجام سفر به تنهایی در همین حال، آنها به دنبال پسر خود بریش که بوداو نیز مجبور شد بدون همراه سفر کند و گفته می شود که آلوده و خوش شانس بود که زنده مانده بود به هند رسید. که متعاقبا او را به ایران برد.
در سن دوازده سالگی او به زبان فارسی مسلط بود که بسیار مفید بود زیرا این زبان تجارت بود.
در همین حال، الیزابت نمیتوانست تأثیری را که اسارتش روی او گذاشته بود پنهان کند. او در طول زندگی خود علائمی از آنچه را که ما اکنون می دانیم اختلال استرس پس از سانحه است را نشان داد.
جدایی عاطفی او از اطرافیانش، تنهایی و جستجوی روح نشان میدهد که چگونه تجربه او در مراکش بیشتر تأثیر روانی داشته تا فیزیکی.
برای الیزابت، انتشار کتاب او گزارشهای مربوط به اسارت هم درمانی و هم مقابلهای است، در حالی که وقتی شوهرش کریسپ ثابت کرد قادر به حمایت مالی از آنها نیست، منبع درآمد ضروری است.
کتاب با یک نویسنده ناشناس منتشر شد که بعداً مشخص شد که خود الیزابت مارش است. علیرغم بررسیهای اولیهای که او هنگام گفتن داستانش در انگلستان با آن مواجه شد، کتاب بسیار موفق شد.
اعتقاد در آن زمان این بود که یک زن به راحتی توسط عجیب و غریب بودن مرموز شرق فریب میخورد و به احتمال زیاد او را از دست میداد.کالای مهم، پاکدامنی او. سوابق الیزابت مارش این تصورات را به هم زد.
در همین حال، پس از بازگویی موفقیتآمیز داستانش، میل او به آزادی و روحیه ماجراجویانهاش او را تقویت کرد. او کریسپ را که اکنون در هند در تباهی مالی به سر میبرد، ترک کرد و برای سفر دیگری برنامهریزی کرد و فصل بعدی زندگیاش را مشخص میکرد.
همیشه مایل به سرپیچی از قرارداد بود، او در سن هجده ماه دور از خانوادهاش گذراند. چهل نفر در حال سفر از طریق هند شرقی در یک قصر.
او این سفر را به تنهایی به پایان نرساند، زیرا جورج اسمیت، افسر جوانی که گفته می شود پسر عموی او است، او را همراهی می کرد. آنها متعاقباً وارد این ماجراجویی شدند که ثابت شد که بسیار لذت بخش بود زیرا او در طول سفرهایش، شرکت در شام و ضیافت ها، و همچنین بازدید از بناهای تاریخی محلی که او اطلاعات کمی در مورد آنها داشت اما به هر حال علاقه مند بود، مورد استقبال قرار گرفت.
در سال 1777، پس از اتمام سفر خود در شرق هند، او عازم انگلستان شد تا با دخترش که به خوبی تحصیل کرده بود، دوباره بپیوندد. او به اندازه کافی خوش شانس بود که زیر بال عموی خود، جورج مارش، که اطمینان حاصل کرده بود تا زمانی که والدینش در خارج از کشور بودند به خوبی از او مراقبت می شد، گرفته شد.
در بازگشت، الیزابت اصرار کرد که او پول پدر باید به دخترش سپرده شود تا کریسپ به پول خانواده اش نرسد. حالا با همبا دخترش برای اولین بار پس از سالها، آنها با هم سفری را به هند آغاز کردند تا دوباره با بوریش متحد شوند. در حالی که الیزابت در خارج از کشور بود، کریسپ در هند مرده بود.
الیزابت مارش در سال 1785 در هند درگذشت و در گورستان کلکته به خاک سپرده شد و منبع تاریخی غنی را در گزارش شخصی خود از رنج های خود به دست دزدان دریایی مراکشی به جای گذاشت.
روایت قانعکننده او پرترهای از زنی پیچیده را ترسیم میکند که سبک زندگی غیرعادی و ماجراجویانهای را در پیش میگرفت، در مواجهه با سختیها قوی بود، اما در عذابهای مالیخولیایی و تنهایی نیز رنج میبرد.
جسیکا برین یک شغل آزاد است. نویسنده متخصص تاریخ مستقر در کنت و عاشق همه چیزهای تاریخی است.