جسد انفجاری ویلیام فاتح
ویلیام فاتح بدون شک عنوان بهتری نسبت به عنوان جایگزین، بیپرده «ویلیام حرامزاده» بود. در این زمانهای آزادتر، سلار و یتمن احتمالاً «همانطور که رعایای ساکسونیاش او را میشناختند» اضافه میکردند، اما این فقط یک توصیف واقعی بود. ویلیام پسر نامشروع دوک رابرت اول نرماندی و دختر دباغی در فالایز بود.
پرتره ویلیام فاتح، توسط هنرمندی ناشناس، 1620
دیدگاه های سنتی ویلیام قطعاً بر جنبه فاتح او تأکید می کند و او را به عنوان نوعی خشن به تصویر می کشد. دمدمی مزاجی که می خواست دقیقاً بداند مادربزرگ شما در میثولمروئید چند گوسفند دارد و آیا عمو ند شما هر یک از آن پنی های شمشیر نقره ای کمیاب را در شلنگ خود پنهان کرده است یا خیر. با این حال، یک قلمرو وجود داشت که ویلیام نتوانست آن را فتح کند و آن قلمروی بود که مرگ بر آن حکومت می کرد. ویلیام پس از یک سلطنت بیست ساله که در طی آن به عنوان یک حاکم در معادل نورمن Trustpilot رتبه های متغیری به دست آورد، با یورش کمی به دشمنش، پادشاه فرانسه، فیلیپ، دست خود را حفظ کرد، زمانی که مرگ پا به میان گذاشت.و فتح او را به پایان ناگهانی رساند.
دو روایت اصلی از مرگ او وجود دارد. مشهورتر از این دو در «Historia Ecclesiastica» نوشته راهب و وقایع نگار بندیکتین Orderic Vitalis است که دوران بزرگسالی خود را در صومعه Saint-Evroult در نرماندی گذراند. در حالی که برخی گزارش ها به طور مبهم بیان می کنند که پادشاه ویلیام در میدان نبرد بیمار شد و در اثر گرما و تلاش های جنگ از بین رفت، ویلیام مالمزبری معاصر اوردریک جزئیات وحشتناکی را اضافه کرد که شکم ویلیام آنقدر بیرون زده بود که وقتی او را بر روی گلوله انداختند به شدت زخمی شد. از زین او از آنجایی که قلاب های چوبی زین های قرون وسطایی بلند و سخت بودند و اغلب با فلز تقویت می شدند، پیشنهاد ویلیام مالمزبری قابل قبول است.
طبق این نسخه، اندام های داخلی ویلیام به شدت پاره شده بود که حتی با وجود اینکه او را زنده به پایتخت خود روئن بردند، هیچ درمانی نتوانست او را نجات دهد. با این حال، قبل از انقضا، او فقط زمان کافی داشت تا یکی از آن آخرین وصیتنامهها و وصیتنامههایی را تنظیم کند که خانواده را برای دههها، اگر نگوییم قرنها، مجادله کنند.
ویلیام به جای اعطای تاج و تخت به پسر بزرگ دردسرسازش رابرت کورتوز، برادر کوچکتر رابرت، ویلیام روفوس، را به عنوان وارث تاج و تخت انگلستان انتخاب کرد. از نظر فنی، این مطابق با سنت نورمن بود، زیرا رابرت خانواده اصلی را به ارث می برداملاک در نرماندی با این حال، آخرین کاری که ویلیام باید انجام می داد، تقسیم قلمروهای خود بود. هر چند خیلی دیر شده بود. به سختی کلماتی از زبانش خارج می شد تا ویلیام روفوس که در راه انگلستان بود و برادرش را به شکلی استعاری با عجله برای گرفتن تاج از سر راهش خارج کرد.
تاج گذاری ویلیام اول، تاریخ مصور انگلستان کاسل
خروج سریع ویلیام روفوس نشان دهنده شروع یک رشته مسخره از وقایع بود که باعث تشییع جنازه شد. پدرش ویلیام به دلایل اشتباه به یاد ماندنی است. در مراسم تاجگذاری ویلیام نیز یک عنصر مضحک وجود داشت، به طوری که شرکت کنندگان از این مراسم رسمی با صدایی معادل زنگ آتش فراخوانده می شدند. با این حال، وقایع نگاران پیشنهاد می کنند که مراسم تشییع جنازه او بسیار فراتر از این بود و به یک وضعیت مضحک در سبک مونتی پیتونسک ختم شد.
برای شروع، اتاقی که جسد او در آن خوابیده بود تقریباً بلافاصله غارت شد. جسد پادشاه برهنه روی زمین دراز کشیده بود، در حالی که کسانی که در مرگ او شرکت کرده بودند، همه چیز و همه چیز را در چنگ انداختند. در نهایت به نظر می رسد که یک شوالیه در حال گذر به شاه ترحم کرده و ترتیبی داده است که جسد را مومیایی کنند - به نوعی - و سپس برای دفن به کان منتقل کنند. در این زمان احتمالاً بدن حداقل کمی رسیده بود. هنگامی که راهبان برای ملاقات با جسد آمدند، در یک اجرای مجدد شبح وار تاجگذاری ویلیام، آتش سوزی شد.بیرون در شهر سرانجام جسد کم و بیش برای مداحی کلیسا در Abbaye-aux-Hommes آماده شد.
همچنین ببینید: جولای تاریخیدرست در جایی که از عزاداران دور هم جمع شده خواسته شد تا هر اشتباهی را که ویلیام مرتکب شده بود ببخشند، صدای ناخوشایندی بلند شد. این مردی بود که ادعا می کرد ویلیام زمینی را که صومعه در آن قرار داشت از پدرش غارت کرده است. ویلیام، او گفت، قرار نیست در سرزمینی که به او تعلق ندارد، دراز بکشد. پس از مدتی چانه زنی، غرامت مورد توافق قرار گرفت.
بدترین اتفاق هنوز در راه بود. جسد ویلیام که از این نقطه پف کرده بود، در تابوت سنگی کوتاهی که برای آن ساخته شده بود جا نمی شد. به گفته اودریک، همانطور که به زور در جای خود قرار گرفت، "روده های متورم ترکید و بوی بدی غیرقابل تحمل به سوراخ های بینی حاضران و کل جمعیت حمله کرد". هیچ مقدار بخوری نمی توانست بوی آن را بپوشاند و عزاداران تا آنجا که می توانستند بقیه مراحل را پشت سر گذاشتند.
مقبره پادشاه ویلیام اول، کلیسای سنت اتین، ابای اوکس هوم، کان. دارای مجوز Creative Commons Attribution-Share Alike 4.0 International.
آیا داستان جسد در حال انفجار ویلیام حقیقت دارد؟ در حالی که وقایع نگاران در تئوری ثبت رویدادها، معادل قرون وسطایی روزنامه نگاران بودند، آنها، مانند هرودوت قبل از خود، می دانستند که یک نخ بزرگ چه تأثیری بر خوانندگان خود می گذارد. هیچ چیز جدیدی در مورد علاقه مردم به غرور و جرات وجود ندارد. اگر برخی زودنویسندگان امروز به شرح وقایع نگاری پرداخته بودند، احتمالاً در صنعت بازی شغلی داشتند که فیلمنامه «ویلیام فاتح زامبی دوم» را کامل می کردند.
علاوه بر این، از آنجایی که بسیاری از وقایع نگاران روحانی بودند، وزن مذهبی گزارش های آنها باید در نظر گرفته شود. در نظر گرفتن وقایع به عنوان جنبههایی از برنامه الهی، بخشی از این خلاصه بود. دیدن دست خدا در نمایش مسخره ای که در مراسم تشییع جنازه ویلیام بود، خوانندگان متعهد، به ویژه پیروان آنگلوساکسون آثار ویلیام مالمزبری را راضی می کرد. همچنین می توانست یکی از ساکنان قبلی تاج و تخت انگلیس را راضی کند، که ممکن بود با شنیدن این خبر صدای خنده تمسخرآمیز او در سراسر جهان پس از مرگ شنیده شود. هارولد انگلستان بالاخره انتقامش را گرفت.
همچنین ببینید: تامی داگلاسمیریام بیبی BA MPhil FSA اسکات یک مورخ، مصر شناس و باستان شناس است که علاقه خاصی به تاریخ اسب دارد. میریام به عنوان متصدی موزه، دانشگاهی دانشگاه، ویراستار و مشاور مدیریت میراث کار کرده است. او در حال گذراندن دوره دکترای خود در دانشگاه گلاسکو است.