روح رعد اسا
Blitz. مطمئنم با خواندن آن کلمات، تصاویری به ذهنتان خطور می کند. شاید آنها تصاویری از ساختمان های آسیب دیده، انبوه آوار، صدها نفری باشند که با چمدان های کتک خورده و خرس های عروسکی در پناهگاه ایستگاه مترو جمع شده اند. و شاید هم تصاویری از میهن پرستی. مردم روحیه «آرام خود را حفظ کنند و ادامه دهند»، حال و هوای «لندن می تواند آن را تحمل کند»، ویترین مغازه ها که روی آن نوشته شده است «بمبباران شده اما نه شکست خورده». این نوع میهن پرستی و روحیه "روح بلیتز" ابداع شده است و به یک عبارت محبوب در فیلم ها و مقالات تبدیل شده است. حتی برخی از آن به عنوان یک اصطلاح عمومی، هر روز استفاده می کنند.
پناهگاه حمله هوایی در ایستگاه متروی لندن در جریان Blitz.
چیزی که ممکن است بسیاری از مردم را شگفت زده کند این است که ایده "روح بلیتز" در واقعیت جعلی، مفهومی اشتباه تعبیر شده که در آن تمایل شدید مردم به ادامه راه، زیرا آنها انتخاب دیگری نداشتند، شاید به طور هدفمند، به یک ابزار تبلیغاتی خوب تعبیر شد، نه فقط برای دشمنان ما، بلکه برای نسلهای آینده متفقین.
در حین نوشتن پایان نامه دانشگاهم، شروع به انتخاب بهترین ساعت بریتانیا کردم تا بررسی کنم که آیا این باور رایج در مورد روحیه بالا علیرغم همه چیز واقعاً صادق است یا خیر. من قبلاً گزارشهای رسمی اخلاقی را خوانده بودم و باید تعجب میکردم که چگونه دولت میتواند بگوید که مردم در خانهها، مدارس و مردم عموماً «شاد»، «با اعتماد به نفس بالا» و «با قلب خوب بمبگذاری را انجام میدهند».زندگی ها به طور سیستماتیک نابود می شدند. در اوج هفتاد و شش شب بمباران متوالی لندن در رنج بود، روح آنها ظاهراً «بسیار خوب» بود.
زنانی که اموال گرانبها را از خانه بمب گذاری شده خود نجات می دهند
همچنین ببینید: کرایتون قابل تحسینمن شروع به این سوال کردم که چقدر می تواند درست باشد. برای مقایسه اینکه مردم واقعاً چه احساسی نسبت به بمباران بر خلاف دیدگاه دولت داشتند، شروع به خواندن نامهها و خاطرات شخصی کسانی کردم که آن را تجربه کردند. من به عناصر مختلف جامعه نگاه کردم تا تصویری تا حد امکان واضح و گسترده داشته باشم. کارگران مغازه، نگهبانان آرپ و مقامات دولتی، کسانی که زندگی عالی را سپری کردند و کسانی که همه آن را از دست دادند. من یک اجماع کلی پیدا کردم. روحیه بالایی پیدا نمیشه همانطور که انتظار می رفت، مردم از تأثیر روانی صحبت کردند. ترس از گیر افتادن در زیر آوار خانه خود، از نرسیدن به موقع به پناهگاه. دیگران از ناراحتی محض صحبت کردند. دهانههای بزرگ در جاده مانع از حرکت اتوبوسها در مسیر معمولی خود میشوند و رسیدن به محل کار را برای بسیاری غیرممکن میکند.
کارمندان ادارات که پس از یک حمله هوایی سنگین راه خود را برای رسیدن به محل کار از میان بقایای بمب انتخاب می کنند.
به بیان دیگر، من هیچ کس را با احساس می کردند که بله، آنها از لحظه تاریک شدن هوا تا طلوع دوباره خورشید، به مدت هفتاد و شش روز در یورتمه، در ترس جان خود بودند، اما مهم نیست، بیایید کتری را بپوشیم. در حقیقت،واقعاً حتی یک روز هم نبود که بتوانم نظر رسمی دولت را با احساسات شخصی مردم مطابقت دهم. بنابراین اکنون باید به این سوال پاسخ میدادم. چرا؟
ایده ای که بلافاصله به آن برخورد کردم «افسانه روح بلیتز» بود، مفهومی که توسط مورخ آنگوس کالدر ایجاد و در واقع تأیید شد. او این نظریه را مطرح کرد که در واقع چیزی که به نظر میرسید روحیه بالایی دارد، یعنی افرادی با روحیه جنگندگی زیاد، که عمدتاً از آسیب به خانهها و زندگیهای خود خسته نشدهاند و با مفهوم انگلیسی «آرام باش و ادامه بده»، در واقع یک «اراده تلخ» است. ادامه دادن، یا روحیه منفعل. این بدان معناست که آنها این روحیه جنگندگی را داشتند، زیرا مجبور بودند، چون چاره دیگری نداشتند، به جای اینکه می خواستند ادامه دهند!
این در آن زمان برای افرادی که آن را مستند میکردند، آشکار بود و احساسات واقعی خود را در خاطرات و نامههایشان بیان میکردند. اما وقتی نوبت به سنجش روحیه کشور می رسید، دولت اینها را نخواند و حتی آنها را در نظر نگرفت. بنابراین چیزی که آنها دیدند این بود که زنان همچنان لباسهای شستشوی خود را در باغهای بمبافکن شدهشان آویزان میکردند، مردان به سفر خود به سمت محل کار ادامه میدادند، بهجای آن مسیری متفاوت را انتخاب میکردند، و کودکان همچنان برای بازی در خیابانها میرفتند و از مکانهای بمبگذاری بهعنوان جدید خود استفاده میکردند. زمین های بازی آنچه کالدر استدلال می کند این است که این مشاهدات به اشتباه به عنوان روحیه بالا تفسیر شده اند، فقط به این دلیل که از بیرون به نظر می رسداگرچه همه اساساً خوشحال بودند که به طور عادی ادامه دهند.
در نظر گرفته نمی شد که آنها سعی می کردند مانند گذشته زندگی کنند زیرا هیچ جایگزین دیگری برای آنها وجود نداشت. هیچ کس فکر نمی کرد نگاهی به داخل بیاندازد تا در واقع از یک فرد معمولی در خیابان بپرسد که چگونه است، آیا با این کار کنار می آید یا شاید چه چیزی برای کمک به او نیاز دارد. حتی نشریات آن زمان از این صحبت می کردند که چگونه همه با آن کنار می آمدند و نابودی این حملات شبانه را یک ناراحتی جزئی جلوه می دادند.
بدیهی است که به نفع همه بود که بخوانند حتی آنهایی که بدترین آسیب دیدند نیز مانند گذشته خوب مدیریت می کردند. این امر روحیه مثبت کلی را در سراسر کشور تشویق می کند و شاید همانطور که قبلاً اشاره کردم حتی دشمنان ما را متقاعد کند که نمی توانند ما را بشکنند. شاید این در آن زمان به خودی خود یک پیشگویی خود تحقق بخشی بود. موردی از "خانم و خانم جونز در مسیر به نظر می رسد نسبتاً شاد هستند، بنابراین من نمی توانم دقیقاً شکایت کنم". حتی اگر اینطور بود، این تمایل تلخ باقی می ماند.
نخست وزیر وینستون چرچیل از شرق لندن در طول حمله رعد اسا بازدید می کند. شاید کسی در این خط به این موضوع اشاره کرده باشد که مطمئناً هیچ کس نمی تواند پس از از دست دادن خانه خود به آن تراشه تبدیل شود، و یکی دیگر از مقامات عالی رتبه دولتی به آنها گفته است که ساکت باشند، این در واقع می تواند به نفع آنها باشد. یا شایدآنها به سادگی معتقد بودند که فقط یک نگاه از بیرون کافی است. در هر صورت، چیزی که ما آن را به عنوان روح معروف بلیتز در نظر گرفتهایم، در واقع نمایش دقیقی نبود، و شاید مردم واقعاً آنقدر که ما میخواهیم باور کنیم، از «آرامش و ادامه دادن» خوشحال نبودند.
همچنین ببینید: HMS Warspite - یک حساب شخصیتوسط شانون بنت، BA Hons. من اخیراً فارغ التحصیل مطالعات جنگ از دانشگاه ولورهمپتون هستم. علایق خاص من در درگیری های قرن بیستم، به ویژه تاریخ اجتماعی جنگ جهانی اول و دوم نهفته است. من علاقه زیادی به یادگیری خارج از سیستم آموزشی دارم و به دنبال استفاده از این اشتیاق در موزه داری و ایجاد نمایشگاه برای ایجاد فضاهای تعاملی برای افراد در هر سن و علاقه ای هستم تا از آن لذت ببرند و در عین حال اهمیت تاریخ را برای آینده تبلیغ کنم. من به اهمیت تاریخ در همه اشکال آن، به ویژه تاریخ نظامی و مطالعات جنگ و نقش مهم آن در خلق آینده، و استفاده از آن برای هدایت ما و درس گرفتن از اشتباهاتمان اعتقاد دارم.