روشنگری اسکاتلند
به دنبال یک قرن آشفتگی نسبی - اخراج استوارت ها به نفع خانه نارنجی، شورش های ژاکوبیت، شکست طرح دارین، اتحادیه (البته برای برخی با اکراه) در سال 1707 اسکاتلند و انگلیس و بیثباتی اجتماعی و اقتصادی پس از آن – قابل بخشش است که انتظار داشته باشیم دوره بهبودی بسیار کندی برای ملت اسکاتلند دنبال شود.
با این حال، بهبودی وجود داشت و بیش از آن، تولد یک روشنفکر و روشنفکر بود. جنبشی فلسفی که با کل اروپای آن زمان برابری می کرد و حتی بالقوه رقیب آن بود. این جنبش به روشنگری اسکاتلندی معروف شد. دوران جدیدی بود، دوران زیبای اسکاتلند، دورانی که بزرگترین ذهنهای اسکاتلند با ذهنهای اروپایی رقابت میکردند و گفتگو میکردند. برای روسو، ولتر، بکاریا، کانت، دیدرو و اسپینوزا، اسکاتلند هیوم، فرگوسن، رید، اسمیت، استوارت، رابرتسون و کامس را پیشنهاد داد.
همچنین ببینید: رادیارد کیپلینگ
توماس رید ، فیلسوف و بنیانگذار مکتب عقل سلیم اسکاتلند
این باروری فکری به ظاهر بی سابقه اغلب به دلیل بعید بودن و حتی ناهماهنگی این سطح از پیشرفت در داخل کشوری که ظاهراً توسط آن به زانو در آمده است مورد بررسی قرار می گیرد. اواسط دهه 1700.
با این حال، همانطور که کریستوفر بروکمایر نویسنده یک بار استدلال کرد، دلیل اینکه چیزها در اسکاتلند اختراع می شوند دقیقاً معکوس عدم اختراع آنهاست.در دریای کارائیب اسکاتلندی ها نمی توانند از اختراع چیزها خودداری کنند. یکی را در یک جزیره صحرایی تک نخل رها کنید و تا پایان هفته او با استفاده از هر منبع موجود، یک دست و پارو میسازد، درست تا پوستههای نارگیل توخالی برای پروانه. شاید به این دلیل بود که اسکاتلند مکان بسیار بدی برای زندگی بود که تلاش برای بهبود زندگی روزمره کاملاً ضروری بود. چه چیزی در دریای کارائیب اختراع شد؟ هیچ چی. اما اسکاتلند؟ شما به آن می گویید." اگر قرن هجدهم را به عنوان مثال در نظر بگیرید، پس او قطعاً نکته ای دارد!
برخی استدلالی وجود دارد که روشنگری اسکاتلند مستقیماً به دلیل اتحادیه 1707 بوده است. اسکاتلند ناگهان خود را بدون آن یافت. یک مجلس یا یک پادشاه با این حال، اشراف اسکاتلند همچنان مصمم به مشارکت و بهبود سیاست ها و رفاه کشور خود بودند. ممکن است از این میل و تمرکز، ادبای اسکاتلندی متولد شده باشند.
دلیل روشنگری اسکاتلند اما بحثی است برای زمانی دیگر. اهمیت و اهمیت تاریخی اپیزود برای امروز است. با قدم زدن در رویال مایل در ادینبورگ با مجسمه فیلسوف اسکاتلندی دیوید هیوم روبرو خواهید شد، که مسلماً بزرگترین فیلسوف زمان خود، اگر نگوییم تمام دوران، است.
دیوید هیوم
اگرچه در اصل اهل ناینولز، برویک شایر بود، امااکثر اوقات او در ادینبورگ بود. او موضوعاتی چون اخلاق، وجدان، خودکشی و دین را می دانست. هیوم شکاک بود و اگرچه همیشه از اعلام خود بیخدا پرهیز می کرد، اما زمان کمی برای معجزه یا ماوراء طبیعی داشت و در عوض بر پتانسیل بشریت و اخلاق ذاتی نژاد بشر تمرکز داشت. این امر در آن زمان چندان خوب نبود زیرا اکثریت اسکاتلند، و در واقع بقیه بریتانیای کبیر و اروپا بسیار مذهبی بودند. هیوم فردی ملایم بود. ظاهراً او در حالی که هنوز به ایمان خود پاسخی نداده بود، با آرامش در رختخواب خود درگذشت و این کار را بدون اینکه کاسه شیر در دامان خود را بر هم بزند، انجام داد. میراث گفتمان او همچنان پابرجاست و برخی از بهترین تفکرات زمان خود را به او نسبت می دهند.
گفته شد که هیوم تجسم فلسفه، تجارت، سیاست و مذهب اسکاتلند است. این ممکن است درست باشد، اما او به هیچ وجه تنها نبود. این کار یک مرد نبود، بلکه کار یک ملت بود. مشارکت کنندگان اسکاتلندی در روشنگری بودند که از سراسر کشور، از آبردین تا دامفریز، حضور داشتند. با این حال، مرکز این جنبش فکری باورنکردنی بدون شک ادینبورگ بود. در واقع، روشنگری در سال 1783 انجمن سلطنتی ادینبورگ را به وجود آورد، که بسیاری از متفکران روشنگری ما از اعضای آن بودند.
یک دلیل احتمالی برای این جوانه زدن تفکر فلسفی ممکن است به این دلیل باشد.این واقعیت که پس از دانشگاه های تاریخی سنت اندروز، گلاسکو، آبردین و ادینبورگ. غیرقابل انکار است که این ثروت از نبوغ فکری، فلسفی و علمی از سراسر اسکاتلند نشأت گرفته است، اما ادینبورگ و گلاسکو به گرم خانه هایی برای توسعه و تکثیر آن تبدیل شده اند. اسکاتلند از نظر باروری فلسفی و فکری با اروپا رقابت میکرد و روشنگری اسکاتلند در کنار اروپا قرار میگیرد. بیهوده در سال 1762 ادینبورگ را «آتن شمال» نامیدند و در اواسط دهه 1800 از گلاسکو به عنوان «شهر دوم» امپراتوری بریتانیا یاد می شد. این امر تا حدودی به دلیل ناهنجاری چشمگیر روشنگری اسکاتلند بود.
جزئیات یک اسکناس 20 پوندی انگلیسی
روشنگری اسکاتلند در اواسط قرن 18 آغاز شد و تا بهترین بخش یک قرن ادامه یافت. این یک تغییر پارادایم از دین به عقل بود. همه چیز مورد بررسی قرار گرفت: هنر، سیاست، علم، پزشکی و مهندسی، اما همه اینها زاییده فلسفه بود. مردم اسکاتلند فکر کردند، کشف کردند، گفتمان کردند، آزمایش کردند، نوشتند، اما مهمتر از همه زیر سوال رفتند! آنها همه چیز را زیر سوال بردند، از دنیای اطرافشان، مانند کار آدام اسمیت در مورد اقتصاد، تا طبیعت انسانی هیوم، بحث های فرگوسن در مورد تاریخ، تا کار هاچیسون در مورد ایده آل هایی مانند اینکه چه چیزی چیزی را زیبا می کند و اینکه آیا مردم به دین نیاز دارند.اخلاقی؟
همچنین ببینید: رول رایت استونزاین جامعه جدید به دلیل فضای باقی مانده از وقایع اوایل قرن، اجازه رشد یافت. آنچه واضح است این است که چیزی به مردم اسکاتلند در آن زمان الهام داد تا به طور انتقادی همه چیز را در اطراف خود بررسی کنند و تصمیم بگیرند که از نظر فکری و فلسفی در اروپا و تا حد زیادی در جهان کجا ایستاده اند.
توسط خانم تری استوارت، نویسنده مستقل.